از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سال ها ،
با هر زنگ نا به هنگام تلفن از جا پریدم ،
گوشی را برداشتم
و به جای صدای تو ،
صدای همسایه ای ،
دوستی ،
دشمنی را شنیدم !
از یاد نبر که همیشه ،
بعد از شنیدن ِ آهنگ ِ جان مریم
در اتاق من باران بارید !
از یاد نبر که – با تمام این احوال-
همیشه اشتیاق ِ تکرار ترانه ها با من بود…
همیشه این من بودم که با پرسشی ساده پاپیش می گذاشتم…
همیشه حنجره ی من هواخواهِ خواندنِ آوازِ آرزوها بود !
همیشه این چشمِ بی قرار…
ـ یک نفر صدای آن ضبطِ لاکردار را کم کند !
وقتی شب از کوچه رد شد…
حکم خنده تا ابد شد…
وقتی گل صد تا سبد شد… یاد من باش…یاد من باش…
وقتی غم خونه نشین شد…
وقتی سایه نقطه چین شد…
روزگار بهتر از این شد… یاد من باش…یاد من باش…
هر جا راه بسته دیدی…
آینه ی شکسته دیدی…
یا یه مردِ خسته دیدی… یاد من باش…یاد من باش…
سر پیچ ِ هر ترانه…
پشت هر حرف و بهانه…
تا همیشه عاشقانه… یاد من باش…یاد من باش…
جای من رو خالی کن…اگه خورشید در اومد…
اگه جادوی سیاهی بی اثر شد…یادِ من باش…
جای من رو خالی کن…اگه غصه سر اومد…
اگه قاصدک دوباره خوش خبرشد …یاد من باش…
یاد من باش…یاد من باش…
{linkr:bookmarks;size:small;text:nn;separator:+;badges:p}