يکي از عوامل مهم در ايجاد تمرکز حواس و افزايش دقت در هنگام مطالعه، آگاهي از هدف مطالعه است. حتماً پيش از مطالعه براي خود مشخص کنيد که هدفتان چيست. گفتن “هدف من يادگيري اين فصل است.” يا “هدفم اين است که نمره خوبي بگيرم.” و . . . بسيار نادرست است. چرا که اينها هيچ کدام هدف نيستند. اهداف، وقتي قابل دسترسي اند که مشخص، دقيق، روشن و واضح باشند. شما بايد هدفها را از داخل فصلها استخراج کنيد. مثلاً بگوييد: هدف من اين است که بدانم چرا انقلاب مشروطه شکست خورد. هدف من اين است که بدانم فرق توندرا و تايگا چيست. هدف من اين است که بدانم در آينه هاي مقعر، افزايش فاصله کانوني چه تغييراتي در تصوير ايجاد مي کند. و . . .
همه اين اهداف مشخص، جزيي و روشن هستند و به ذهن، برنامه مي دهند. اشخاصي که قبل از مطالعه با طرح پرسشهايي براي خود، ذهنشان را مشتاق و جستجوگر مي کنند. در تمام لحظات مطالعه به دنبال جواب هستند و اين هدفمندي ذهن باعث مي شود که به راحتي تمرکز حواس داشته باشيد. بايد هميشه به خاطر داشته باشيد که هر روز فقط برنامه همان روز را دنبال کنيد. هنگامي که شما در جستجوي يک هدف هستيد، به اهداف ديگر نيز دست پيدا مي کنيد.
شايد خيلي از شما نگران باشيد که اگر با يک هدف مشخص و جزيي پيش برويد، از مطالب ديگر که بايد ياد بگيريد، باز بمانيد. اما چنين اتفاقي نمي افتد. شما چند سؤال طرح مي کنيد تا ذهن خود را مشتاق و جستجوگر و متمرکز کنيد. اهداف ديگر، خود به خود جذب شما مي شود.
هدفدار بودن ذهن، هنگام مطالعه خيلي مهم است. آن قدر که ما مي گوييم: يا مطالعه نکنيد يا قبل از آن براي ايجاد تمرکز حواس در مطالعه، هدف خود را تعيين کنيد.
آستانه ي درک حواس پنج گانه، حداقل انرژيهايي هستند که مي توانند يکي از حواس پنج گانه شما را تحريک کنند و اگر اين انرژي کمي کمتر تحريک شود، حواس ما قادر به درک آن نخواهند بود. براي پرورش حواس پنج گانه به جز حس بينايي، بايد خود را به آستانه ها نزديک کنيم. ما معمولاً حواس خود را تنبل مي کنيم و براي درک محرکها، انرژي فراواني را از محرک طلب مي کنيم تا آن را آسانتر درک کنيم.
وقتي خود را به آستانه درک نزديک مي کنيد، عملاً دقت حواس پنج گانه را در خود افزايش مي دهيد و با بيشتر کار کشيدن از آنها، درک انرژيهاي کمتر محرکها را در خود پرورش مي دهيد.
پرورش حس شنواييشما وقتي به تماشاي تلويزيون مشغول هستيد، معمولاً صداي آن را تا حدي بلند مي کنيد که بتوانيد صدا را بدون صرف انرژي فراوان و به راحتي بشنويد. حتي غالباً شما صداي تلويزيون را بيش از حد لازم زياد مي کنيد. گوشي که مدام عادت مي کند صدا را بدون صرف انرژي و با آسودگي فراوان و خود به خود بشنود، عملاً تنبل، کم دقت و بي تمرکز مي شود. ما در حالي از حس شنوايي خود کمتر کار مي کشيم که قادر است صداي تيک تاک يک ساعت معمولي را از فاصله ي شش متري در يک اتاق ساکت بشنود. براي پرورش حس شنيداري و افزايش قدرت تمرکز در شنيدن، بايد خود را حتي الامکان به اين آستانه نزديک کنيد و از آن کار بکشيد.
تمرينات مؤثر
راديو را روشن کنيد و صداي آن را مانند وقتي که به طور معمولي به راديو گوش مي دهيد باز کنيد و به آن گوش دهيد. بعد از سي ثانيه صدا را کمي کمتر کنيد و حالا مجدداً گوش دهيد. شنيدن خوب، اکنون مستلزم دقت بيشتر است. حدود يک دقيقه با دقت گوش کنيد. سپس مجدداً صدا را کم کنيد و با دقت بيشتر گوش کنيد. همين طور آن قدر صدا را کم کنيد تا به جايي برسيد که اگر کسي با پاي برهنه روي فرش راه برود، شنيدن براي شما غير ممکن شود و دقايقي را به زحمت بشنويد.
با اين کار، سلولهايي را که قبل از اين، براي شنيدن تنبل کرده بوديد، به تحرک و فعاليت وا مي داريد و حس شنيداري خود را تقويت مي کنيد. اين تمرين را با هر صوت ديگري مي توانيد انجام دهيد. مثلاً مي توانيد به صداي تيک تاک ساعت از فاصله اي که شنيدنش سخت است، گوش کنيد. تمام دقت خود را به جذب اين اصوات واداريد. در بعضي از تمرينهاي تمرکز، از دقت و آگاهي روي تيک تاک ساعت براي پرورش تمرکز استفاده مي شود. همچون وقتي که شما براي بهبود تمرکز به صداي دم و بازدم تنفس خود فکر مي کرديد. توجه داشته باشيد که اين تمرينها را بايد هميشه انجام دهيد و لحظه لحظه زندگي تان را نوعي تمرکز شنيداري کنيد. سعي کنيد اولاً خودتان را عادت دهيد که به صداي آهسته ديگران توجه کنيد. به تلويزيون با صداي کمتري گوش کنيد و در يک کلام با انرژي کمتر و زحمت بيشتري سلولهاي شنوايي خود را به فعاليت واداريد و به آستانه ها نزديک شويد. پس از مدتي خودتان مي بينيد که هم قدرت شنوايي شما افزايش يافته است و هم تمرکز حواستان بهبود يافته است.
پرورش حس بويايي
دوست شما به شما گلي مي دهد و از شما مي خواهد بوي خوش آن را استشمام کنيد. شما غالباً گل را به بيني خود مي چسبانيد و يک نفس عميق مي کشيد. يعني باز هم انرژي فراواني را طلب کرديد تا با زحمت کمتري گل را بو کنيد. آستانه بويايي شما تا اين حد قوي است که قادريد قطره عطري را که در يک اتاق شش متر مکعبي پخش شده است، استشمام کنيد.
بايد خودتان را به اين آستانه نزديک کنيد و تنبلي را از خود دور کنيد. از اين پس اگر قرار شد که غذايي را بو کنيد يا بوي گل يا هر چيز ديگري را استشمام کنيد، فاصله بيشتري نسبت به محرک بگيريد و بخواهيد که آن را بو کنيد. مثلاً گل را حداقل در فاصله نيم متري خود قرار دهيد و تلاش کنيد که بوي آن را حس کنيد. براي تشخيص بوي غذا، سرتان را تا گردن در قابلمه فرو نکنيد، بلکه از فاصله بيشتري نسبت به قابلمه، سعي کنيد بوي آن را احساس کنيد. حس بويايي خود را به تلاش واداريد و آن را فعال کنيد.
پرورش حس چشايي
صبح ها که قرار است چاي خود را شيرين کنيد، آن قدر در آن شکر مي ريزيد که به راحتي و بدون هيچ زحمتي تمام سلولهاي بخش شيريني زبان شما، شيريني آن را درک کنند. مزه هاي فوق العاده قوي، سلولهاي چشايي را ضعيف و تنبل مي کنند چرا که هميشه با انرژي زياد، حس چشايي شما را تحريک مي کنند. قدرت واقعي حس چشايي شما تا حدي است که مزه شيريني يک قاشق چايخوري شکر حل شده در دو گالن آب را حس کنيد. اما ما در حس چشايي، خيلي بي دقت و کم توجه هستيم. تا آن حد که وقتي از شما مي پرسند: غذا خيلي شور است؟ شما براي پاسخ گفتن، تازه مزه مزه مي کنيد. يعني تا الآن که مشغول خوردن بوديد، کاملاً نسبت به درک مزه و طعم آن بي توجه بوده ايد.
از اين پس که غذا مي خوريد، سعي کنيد مزه تمامي اجزاي آن را حس و درک کنيد و کاملاً اين اجزا را با حس چشايي خود از هم تشخيص دهيد و با اين روش حس چشايي خود را پرورش دهيد.
همين کار را مي توانستيد براي پرورش حس شنوايي خود هم انجام دهيد، مثلاً وقتي به شنيدن موسيقي ترکيبي چند ساز مشغول هستيد، صداها را ازهم مجزا کنيد و آنها را کاملاً از هم تشخيص دهيد.
پرورش حس بساوايي
توان حس لامسه شما به حدي است که افتادن بال مگسي را که در فاصله يک سانتي متري گونه شماست، حس کنيد. اما شما آن قدر در زندگي روزمره خود نسبت به محرکهايي که با پوست تنتان تماس پيدا مي کنند، بي توجه و بي اعتناييد که حس بساوايي شما خيلي تنبل و ضعيف شده است. همين الآن لباسي را که بر تن داريد حس کنيد. حس کنيد که با چه قسمتهايي از تن شما بيشتر تماس دارد. نرمي و زبري لباس را در هر نقطه اي حس کنيد. کفشي که به پا داريد، عينکي را که احياناً به چشم داريد، ساعتي را که به دست داريد و . .
همين طور اگر در فضاي بيرون هستيد، نسيمي که تن شما را نوازش مي کند حس کنيد. اگر چه اين توانايي مثبت حس لامسه است که بعد از مدتي وجود عينک را روي صورت حس نمي کند، شما در طول روز براي پرورش حس بساوايي و جلوگيري از تضعيف آن، به طور آگاهانه و فعال آن را به خاطر بياوريد و حس کنيد.
پرورش حس بينايي
پرورش حس بينايي تا حدي با پرورش حواس ديگر متفاوت است. ما براي پرورش حواس ديگر به آستانه ها نزديک مي شويم و سعي مي کنيم با انرژي کمتري محرکها را حس کنيم اما براي پرورش حس بينايي مطلقاً چنين کاري نمي کنيم. مثلاً نور تلويزيون يا نور اتاق مطالعه را کم نمي کنيم تا بخواهيم به زحمت ببينيم، چرا که اين کار براي سلولهاي بينايي آزار دهنده است.
براي تقويت حس بينايي، ما به مشاهده دقيق اجزايي مي پردازيم که در وضعيتهاي معمولي به آنها توجهي نداريم. مثلاً دست خود را در نور کافي ببينيد. خطوط، برآمدگيها، چروکها، فرم قرار گرفتن ناخن، شکل ناخنها و حد فاصل بين انگشت و ناخن را با دقت نگاه کنيد. پنجره را باز کنيد و اولين تصويري را که از منظره بيرون به چشمتان مي آيد، اين بار با دقت بسيار بيشتري ببينيد.
شايد شما بارها اين تصوير را ديده باشيد اما هيچ وقت، اين طور در جزييات تصوير دقيق نبوده ايد.
شگفتي ها
هر کسي بر حسب اين که چه شغلي دارد و از کدام حس خود بيشتر و بهتراستفاده مي کند، در يک حس به خصوص، توانايي دقت و تمرکز حواسي فوق العاده مي يابد. کارآگاهها و پليسهاي دايره جنايي که براي بررسي صحنه قتل، دزدي و جنايت، مجبورند بر جزييات تصاوير خيلي دقيق باشند، در اين زمينه توانايي بيشتري نسبت به افراد معمولي پيدا مي کنند.
جزيياتي که از آنها به عنوان “سر نخ” ياد مي شود، در ديد کلي همه افراد قرار مي گيرد؛ اما تنها آنها هستند که به اين جزييات توجه مي کنند و کارآگاهي حرفه اي تلقي مي شوند.
پارچه فروشها و بزازها، همه شغلشان حس لامسه است. به همين خاطر حس بساوايي در آنها خيلي قوي است و آنها مي توانند به راحتي با چشم بسته و فقط با لمس گذرا، جنس و نوع پارچه را حدس بزنند. عطر فروشهاي حرفه اي هم به خاطر تمرين دادن حس بويايي در شغل خود، خيلي راحت مي توانند نوع عطرها را با بوييدن از همديگر تشخيص دهند و حتي با حضور در يک مهماني و حتي بدون نزديک شدن بيش از حد به افراد بگويند هر کس از چه عطر يا ادوکلني استفاده کرده است. شايد تصور کنيد الآن مي خواهيم در مورد پرورش حس شنوايي، مثالي از نوازندگان و موسيقيدان ها بزنيم. ابداً چنين نيست. موسيقيدان ها حس شنوايي خوبي ندارند به خاطر اين که هميشه در سر و صداي زياد و انرژيهاي تحريک کننده فراوان به سر مي برند. بتهوون مثال زنده اين موضوع است که به هنگام نواختن سمفوني نهم خود کاملاً ناشنوا بود.
اما کساني که به عيب يابي دستگاههاي الکتروني (از طريق تشخيص تغيير صداهاي ملايم) مشغول هستند و يا کساني که در منزلشان خيلي آرام و ملايم با هم صحبت مي کنند، نسبت به افراد معمولي تمرکز شنوايي بيشتري دارند. آشپزهاي حرفه اي هم در حس چشايي سر آمدند. آنها مي توانند با چشيدن کمي از غذا، تفاوت نوع چاشنيهاي به کار رفته در هر غذا و حتي مقدار آنها را حدس بزنند. در محيط خانه شما، مادر، خواهر و يا همسر شما از اين توانايي بيشتر برخوردار هستند.
تمرکز و حواس پنج گانه
البته پرورش تمام اين حواس به پرورش دقت و تمرکز شما مي انجامد اما آنچه بيش از همه به آن نياز داريد و در کتابهاي مربوط به تمرکز بيشتر توصيه مي شود، تمرکز ديداري و شنيداري است که خيره شدن به نقطه سياه، شعله شمع و يا دواير متحد المرکز براي پرورش تمرکز ديداري شما و تمرکز بر صداي نفس کشيدن، عمدتاً براي تمرکز شنيداري شما توصيه مي شود.
اگر شما قصد داريد که مطالعه اين کتاب را ادامه دهيد و براي تمرکز حواس در مطالعه کوشش مي کنيد، بيشتر بر تمرينهاي تمرکز ديداري و شنيداري تکيه کنيد و تمرينات آن را انجام دهيد.
نکته ديگري که مهم است، اين است که تمرينات پرورش حواس پنج گانه را بايد در طول روز، بخشي از زندگي خود کنيد و به منظره ها، تصويرها، صداها، مزه ها، بوها و تماسهاي خود بيشتر توجه کنيد.
درلابلاي فعاليتهاي روزانه که در حين تمرکز به سر مي بريد و غالباً فعاليتي را بدون تمرکز ويژه انجام مي دهيد، گه گاه روي جزييات آن وضعيت، متمرکز شويد.