علاقه
شخص اصرار مي کند: “من حافظه ندارم.” يا “حافظه ام خيلي بد است.” چون درس تاريخي را که ديشب خوانده بودم اصلاً به خاطر نمي آورم. به زندگي همين شخص وارد مي شويم. متوجه مي شويم که به فوتبال علاقه زيادي دارد. از او سؤالي در اين زمينه مي کنيم، سؤالاتي خيلي جزئي و حاشيه اي. ملاحظه مي کنيم که او حتي شماره پيراهن بازيکنان، باشگاه آنها و نتايج دقيق مسابقات قبلي آنها را به خاطر دارد. چه حافظه توانايي!
وقتي شما به موضوعي علاقه داشته باشيد، خود به خود بر آن متمرکز مي شويد. بيشتر دقت مي کنيد و به راحتي به حافظه مي سپاريد و بعداً هم خيلي راحت به خاطر مي آوريد. اساساً تمرکز حواس و حافظه لازم و ملزوم يکديگرند:
حلقه اول اين زنجير، علاقه است. تا علاقه نباشد، تمرکز نيست و تا تمرکز نباشد، حافظه نيست و تا حافظه نباشد، يادگيري و موفقيت تحصيلي نيست. پس مي بينيد که اساس تمام موفقيتهاي تحصيلي و همين طور شغلي و موفقيتهاي ديگر علاقه است. علاقه، علاقه، علاقه = موفقيت، موفقيت، موفقيت. آنجا که شما علاقه داريد، قطعاً موفقيت و پيشرفت داريد. همين شما که از عدم تمرکز حواس خود گله داريد، وقتي غرق ديدن يک فيلم مهيج يا تماشاي مسابقه ورزشي مورد علاقه خود يا بازي شطرنج يا خواندن يک رمان جالب يا حل جدول و يا مطالعه يک درس مورد علاقه خود هستيد، نسبت به سر و صدا، حضور ديگران يا عوامل حواس پرتي ديگري که در محيط اطرافتان هست، هيچ واکنشي نشان نمي دهيد يعني: تمرکزي عالي داريد.
وقتي شما به موضوعي علاقه داريد، دوست داريد درباره آن بيشتر بدانيد و ميل به فراگيري بيشتر باعث مي شود که تمرکز بهتري داشته باشيد. از طرفي هرچه بيشتر فرابگيريد و بيشتر بدانيد، علاقه شما به مطلب هم بيشتر مي شود و باز علاقه بيشتر، ميل فراگيري بيشتر و . . .
اما ما بايد درسهاي زيادي را مطالعه کنيم و در اين مطالعه تمرکز حواس داشته باشيم تا بتوانيم ياد بگيريم و به خاطر بسپاريم و به موفقيت تحصيلي دست يابيم. طبيعتاً خيلي از اين درسها مورد علاقه ما نيستند. با آنها چه کار کنيم؟ مسلماً نمي توانيم مطالعه اين درسها را کنار بگذاريم و فقط درسهاي مورد علاقه را بخوانيم. تنها راه حل اين است: بايد به طريقي خودمان را به آن درسها علاقمند کنيم.
چگونه درس بخوانيم؟ اين سؤالي است که اکنون مسلماً در ذهن شما ايجاد شده است. شما که مجبوريد درسهايي را بخوانيد که هيچ علاقه اي به آنها نداريد و واقعاً نمي دانيد که با اين بي علاقگي و در نتيجه عدم تمرکز و در نتيجه عدم يادگيري در آن درس چه کنيد. يکي به مثلثات علاقه ندارد، يکي به شيمي، يکي به فلسفه، يکي به زمين شناسي، يکي به تاريخ و . . .
به هرحال هر کس ممکن است از يک يا چند درس اصلاً خوشش نيايد اما در عين حال که اين بي علاقگي را حس مي کند، ضرورت ايجاد علاقه را هم احساس مي نمايد. ما هم اکنون زمينه هاي بسيار مؤثري را براي ايجاد علاقه به شما معرفي مي کنيم.
شايد مهمترين راه ايجاد علاقه، کسب اطلاعات اوليه درباره موضوع مورد نظر باشد. هرچه اطلاعات اوليه شما و دانسته هاي ابتدايي شما در زمينه موضوع بيشتر باشد، خود به خود کشش بيشتري براي فراگيري آن خواهيد داشت و در نتيجه تمرکز بهتري در آن به دست خواهيد آورد. اين همان ارتباط علاقه و ميل به فراگيري است. هرچه مي توانيد اطلاعات اوليه، سطحي و ابتدايي خود را افزايش دهيد، چه اين اطلاعات در راستاي موضوع باشند چه نباشند. مثلاً قبل از اين که فرمولهاي پيچيده اصطکاک را در فيزيک مطالعه کنيد، به کسب اطلاعات اوليه و ابتدايي در مورد اصطکاک بپردازيد. اگرچه اين مطالب پيش پا افتاده، سطحي و بي ارتباط با آن فرمولهاي پيچيده به نظر مي رسند، شوق و شور و ميل به فراگيري و در نتيجه تمرکز حواس شما را افزايش خواهند داد.
اهميت مطالعه قبل از ورود به کلاس
شايد تا به حال به اين موضوع فکر کرده باشيد که چرا دبيران و استادان شما اين قدر به شما تأکيد مي کنند که قبل از ورود به کلاس جلسه بعد، مطالعه سطحي و اجمالي و سريعي بر آنچه که قرار است تدريس شود داشته باشيد. علت اين تأکيد عمدتاً به خاطر همين تأثير اطلاعات اوليه است. با دانستن اطلاعات اوليه شوق يادگيري و جذبتان فراوانتر مي گردد و به يقين درک بهتري از صحبتهاي مدرس خواهيد داشت و ما در جاي خود شيوه مطالعه قبل از ورود به کلاس را توضيح خواهيم داد.
اطلاعات اوليه چگونه باشند؟
براي کسب اطلاعات اوليه بايد دقت کنيد که اين اطلاعات، ويژگيهاي لازم را داشته باشند. هر مطلبي نمي تواند اطلاعات اوليه تلقي شود. بايد به خاطر داشته باشيم که اطلاعات اوليه قرار است در ما شوق و رغبت ايجاد کند و ما را به فراگيري بيشتر وا دارد. بنابراين:
اول- اطلاعات اوليه بايد ساده باشند: اگر شما در ابتدا مطالب دشوار و سخت را جستجو کنيد و به آنها توجه نشان دهيد، به جاي علاقمند شدن به آنها از آنها بيزار مي شويد. اطلاعات اوليه بايد ساده ترين مطالب باشند.
دوم- اطلاعات اوليه بايد کم حجم باشند: با وجود آن که اطلاعات اوليه فراواني در اختيار شماست که همگي ساده اند، توصيه مي کنيم همه اين اطلاعات را يکجا نگيريد. يکي از اين اصول مهم يادگيري و قوانين پايه اي حافظه اين است: يادگيري تدريجي است. اگر شما 9 ساعت مطالعه مستمر جغرافي را در يک روز، به يک ساعت مطالعه در 9 روز تبديل کنيد و يا 18 ساعت مطالعه پشت سر هم در يک روز را به 6 ساعت مطالعه در 3 روز تقسيم کنيد، بازده فوق العاده بيشتري خواهيم داشت.
يادگيري يکباره مطالب، شما را زود خسته و بي علاقه مي کند. درست مثل آنکه بخواهيد در يک روز از صبح تا شب نيمي از کتاب را ياد بگيريد. اصل يادگيري تدريجي هم بر ايجاد علاقه استوار است. اطلاعات فراوان و يکباره به راحتي شما را از آن درس بيزار مي کند.
سوم- اطلاعات اوليه بايد به شکل خوبي ارائه شوند: انتقال اطلاعات اوليه به شکلي خوب و دوست داشتني، شوق شما را براي فراگيري بيشتر افزايش مي دهد. معلمي را به خاطر بياوريد که مطالب را به زباني خوشايند به شما انتقال مي دهد و در همان روز اول آن چنان تأثيري بر شما مي گذارد که شيفته آن درس مي شويد.
وقتي که مشغول درس خواندن هستيد، مانند همان معلم مطالب را به شکلي زيبا براي خود بيان کنيد و در خود علاقه ايجاد کنيد، به خصوص در درسهايي که معلم شما مطلب را خشک و جدي و نه چندان خوب ارائه مي دهد، حتماً از اين روش استفاده کنيد.
چهارم – به کاربردهاي علمي مطالب علمي فکر کنيد: کاربرد مطالب را در زندگي خود جستجو کنيد. قبل از آنکه به سراغ مفاهيم پيچيده اصطکاک برويد به اين فکر کنيد که زمستانها در هواي سرد، دستان خود را به هم مي ماليد تا گرم شوند.
قبل از اين که مثلثات بخوانيد به اين فکر کنيد که تمام حرکات کشتيها روي اقيانوسها براساس نسبتهاي مثلثاتي انجام مي گيرد.
قبل از اين که شيمي بخوانيد و واکنشهاي گرمازا و گرماگير را بفهميد به اين فکر کنيد که اخيراً چيزي به نام بخاري جيبي اختراع شده است که در زمستان دستهاي شما را گرم مي کند.
قبل از اين که گرانيگاه و مرکز ثقل چيزي را بياموزيد به اين فکر کنيد که چرا برج معروف پيزا در ايتاليا با همه کج بودنش فرو نمي ريزد.
بعضي از مطالب هم کاربردهاي رفتاري دارند. مي توانيم قبل از خواندن اين مطالب به اين کاربردهايشان فکر کنيم. مثلاً قبل از اين که بخوانيم هفته دوم تا ششم زندگي جنيني مقارن با رشد سريع و اختصاصي شدن اندامها و دستگاههاي مختلف بدن است، به اين فکر کنيم که سلامت يا عدم سلامت جسمي و رواني مادر و پدر چه تأثيري بر جنين دارد و رفتارهاي مناسب والدين و اطرافيان آنها چگونه مي تواند باشد.
قبل از اين که قانون عمل و عکس العمل نيوتن را بخوانيم به اين فکر کنيم که تمام اعمال ما به خود ما باز مي گردد و به قول شاعر: “هر چه کني به خود کني، گر همه نيک و بد کني”.
قبل از اين که قاعده “هوند” را در شيمي بخوانيم که “تا زماني که هر يک از اربيتالهاي هم انرژي، يک الکترون نگرفته باشد، هيچ يک از آنها پر نمي شود.” به اين فکر کنيم که ما هم بايد در همه زمينه هاي زندگي به موازات هم پيشرفت کنيم.
رشد يک جانبه، قانون طبيعت نيست و به همين خاطر محکوم به شکست است. اگر در زمينه مالي داريم پيشرفت مي کنيم در زمينه معنوي هم بايد با همان سرعت به پيش رويم. اگر دزمينه علمي موفقيت کسب مي کنيم، بايد در عمل هم به همان اندازه موفق شويم. اگر در زندگي اجتماعي به مراتب عالي مي رسيم بايد در زندگي خصوصي هم خود را به همين مراتب عالي برسانيم. خلاصه آن که اجازه ندهيم که در يک زمينه از ساير زمينه ها عقب بيفتيم. درست مانند اتمهاي عناصر که قاعده هوند را اجرا مي کنند و قبل از اين که . . .
اگر کمي دقيق شويد، اگر ذهن خود را به کار بيندازيد به کاربرد تمامي علوم را در لحظه لحظه زندگي خود حس مي کنيد و هر چه بيشتر آميختگي دانش را با زندگي روزمره درک مي کنيد علاقمند تر و مشتاقتر مي شويد. در واقع دانش بشري از دقت کردن به زندگي ساده و طبيعي پديدار شده است.
اطلاعات اوليه مهمترين قانون علاقمندي است. نقش اطلاعات اوليه بسيار مهم است. وقتي که شما به تماشاي مسابقه فوتبال مشغوليد، همين که اطلاعات مختصري درباره آن داشته باشيد، مثلاً بدانيد که خطا در محوطه 18 قدم، ضربه پنالتي را براي تيم مقابل به ارمغان مي آورد، با تمرکز و علاقه بيشتري آن را دنبال مي کنيد تا مادربزرگ شما که هيچ اطلاعات اوليه اي از فوتبال ندارد و تصور مي کند 22 نفر بيهوده به دنبال توپ از اين سو به آن سو مي دوند و مسلماً مادربزرگ شما خيلي متعجب مي شود وقتي شما را آنچنان غرق تماشا مي بيند که از اطراف خود کاملاً بي خبر شده ايد.
يا وقتي که شما بدانيد حرکت هر کدام از مهره هاي شطرنج چگونه است و همين اطلاعات مختصر و اوليه را داشته باشيد، خيلي مشتاقتر و با دقت و تمرکز بيشتر به بازي شطرنج نگاه مي کنيد تا کسي که از شطرنج هيچ چيز نمي داند.
امروزه از اين روش براي علاقمند کردن افراد به موضوعات خاص استفاده مي کنند. مثلاً تصوير يک فوتباليست مشهور را داخل يک بسته آدامس مي گذارند و زير آن نامش را مي نويسند. هيچ وقت سوابق ورزشي او را به صورت اطلاعيه در بسته آدامس نمي نويسند چرا که همين قدر کافي است. به همين سادگي و کم حجمي و به خوشايندي شيريني آدامس کافي است که شما خود به خود به هر خبري درباره او متمرکز و حساس شويد.
دقت کنيد که درسي که الان قرار است بخوانيد چه اطلاعات اوليه اي از دروس قبل، از گفته هاي معلم و يا از صحبت دوستان يا از زندگي خودتان به شما کمک مي کند. در جستجوي يافتن اين اطلاعات اوليه و آموختن درس، با کمک آنها باشيد. اين همان چيزي است که مي گويند در هر درس بايد از پايه قوي باشيد و دروس را اساسي بخوانيد. قبل از فراگيري انتگرال، مفهوم مشتق را دريابيد. قبل از آن که حد را بفهميد نمي توانيد مشتق را درک کنيد و براي فهميدن حد بايد تصاعد هندسي را خوب ياد گرفته باشيد که پايه آن هم تصاعد عددي است.
بعضيها وقتي مي خواهند درسي را بخوانند يکباره به سراغ فرمولها و حفظ آنها مي روند و چون کاري را از وسط شروع کرده اند و اطلاعات زمينه اي و پايه اي ندارند، درست و حسابي ياد نمي گيرند و بي علاقه و کلافه مي شوند. درست مثل اين که شما بخواهيد يک سريال تلويزيوني را از قسمت دهم تماشا کنيد. تا کسي به شما توضيحاتي در مورد نُه قسمت گذشته ندهد (و البته ساده و مختصر و کم حجم) شما علاقه چنداني به تماشاي قسمت دهم پيدا نمي کنيد.
پيش از مطالعه هر درس از اين به بعد، دانسته هاي قبلي خود را مرور کنيد. اطلاعات اوليه بگيريد و خود را علاقمند و متمرکز سازيد.
دانستن قوانين
شناخت قانون هر چيزي شما را به آن علاقمند مي کند. اگر خيلي ها از تماشاي تنيس لذت نمي برند به خاطر آن است که از قانون شمارش امتيازها در آن آگاهي ندارند.
قانون ورزشها، قانون بازيها، قانون برقراري يک ارتباط مؤثر، مقررات اجتماعي و قانون کتاب را کشف کنيد.
قبل از شروع مطالعه کشف کنيد محوري که مطالب کتاب حول آن دور مي زند چيست؟ اين کتاب بر چه موضوعي تأکيد مي کند؟ چه سبک و ساختاري دارد؟ چگونه مي خواهيد به من ياد بدهيد؟
يکي از موارد بسيار مهم که شما معمولاً ناديده مي گيريد، قانون و روش مطالعه است. در خواندن هر کتاب و مطالعه نيز براي آن که تمرکز عالي پيدا کنيد و روش و قانوني وجود دارد که آن را بعداً بررسي خواهيم کرد. اکنون فقط به اين نکته توجه کنيد که براي يک مطالعه متمرکز بايد به روش صحيح مطالعه کرد. اگر شما ندانيد قانون بازي واليبال چيست نمي توانيد آن را بازي کنيد. در مورد مطالعه هم همين طور است. ابتدا بايد روش مطالعه را فرا بگيريد.
زبان گرداني
وقتي شما چند دوست داريد، دوستي را که به شما بيشتر شبيه است، عاطفه و روحيه شما را دارد و به زبان شما سخن مي گويد، بيشتر دوست داريد. به حرفهايش بيشتر توجه مي کنيد و حتي بيشتر او را به خاطر مي سپاريد. زبان کتاب، بک زبان ساده، عمومي و همگاني است و بايد همچنين باشد. اين شما هستيد که بايد پس از مطالعه، کتاب و متن و نمودار فرمولها را به زبان خود بيان کنيد. “زبان گرداني”، يکي از اصول مطالعه است. فرمول انيشتين را به زبان خود تعريف کنيد. ببينيد که آن در زبان شما چه مفهومي دارد؟ يادتان مي آيد که وقتي سال اول دبستان بوديد، باران را چگونه براي خود زبان گرداني کرديد؟ نعلبکي را در لوله کتري برگردانديد و براي خود ابر و باران ساختيد. پيچيده ترين مطالب علمي را همين طور که مطالعه مي کنيد و جلو مي رويد به زبان ساده، قابل فهم و بيان خوشايند خودتان برگردانيد. از خود مثال بزنيد و حتي آن متن را يک بار ديگر به زبان ساده خودتان بنويسيد. اگر بخواهيد عيناً مطالب کتاب را بخوانيد و حفظ کنيد عملاً نمي توانيد يادگيري عميقي داشته باشيد. اما اگر با زبان گرداني مطالب را ياد بگيريد، خيلي راحتتر عين مطالب کتاب را بيان خواهيد کرد و به خاطر خواهيد سپرد. پس يادتان باشد:
با کتاب شوخي کنيد
وقتي تلويزيون تماشا مي کنيد يا با دوستتان صحبت مي کنيد، لبخندي بر لب داريد و راحتيد، اما وقتي از کتاب و مطالعه صحبت مي شود و به سراغ درسها مي رويد جدي و محکم و اخمو مي شويد.
در روان شناسي حافظه و يادگيري گفته مي شود: مطالبي که بار هيجاني بيشتري دارند، بيشتر در حافظه مي مانند و بهتر به خاطر آورده مي شوند چرا که هيجان، علاقه، تمرکز، و ورود مطلب به حافظه را موجب مي شود. مثالي بزنيم: من به شما مي گويم: همسايه 18 سال قبلتان يادتان مي آيد؟ شما مي گوييد: نه. مي گويم: همان که دو بچه کوچک داشت. مي گوييد: نه، به خاطر نمي آورم. مي گويم: همان که پدرش فروشنده لباس بود و شما باز هم به خاطر نمي آوريد. مي گويم: همان که خانه شان آتش گرفت. يک مرتبه همه چيز در ذهنتان زنده مي شود چرا که آتش گرفتن، بار هيجاني مؤثري داشته است. اگرچه آتش گرفتن، يک هيجان منفي در شما ايجاد کرده بود، در هر حال هيجان انگيز بود و همين هيجان باعث شده بود که شما خاطره آن را به خوبي به خاطر بسپاريد.
با کتاب خود شوخي کنيد. مثالهايي مهيج، شادي آفرين و حتي خنده دار بزنيد. اين موضوع به علاقه و تمرکز شما کمک زيادي مي کند. بعد از اين که خوانديد الکترون در سيم حرکت مي کند و به مقاومتي مثل لامپ برخورد مي کند و لامپ را روشن مي نمايد، به زبان خودتان بگوييد: موتور سوار (الکترون) در خياباني خلوت (سيم) به سرعت حرکت مي کند که ناگهان به ديواري (مقاومت) برخورد مي کند و آن وقت احساس مي کند که پروانه ها دور سرش مي چرخند (روشن مي شود).
هرچه مي توانيد به سخت ترين مطالب کتاب بار هيجاني مثبت بدهيد و آن را بخوانيد. وقتي که سديم روي آب شناور است، به شدت حل مي شود و اگر کبريتي بزنيم، بالاي آن شعله ور مي شود. تصور کنيد اگر کسي در حال آب خوردن باشد و سديمي در آب بيندازيم و به آن کبريت بزنيم، سبيلهايش مي سوزد. اگر بخواهيد مي توانيد با زبان خوشايند خودتان با تمام مفاهيم کتاب شوخي کنيد. اگر در بحث گشتاور مثالي از الاکلنگ مي آورند فقط به خاطر آن است که بازي مهيج الاکلنگ، گشتاور را در ذهن شما وارد کند. شما بايد زرنگي کنيد و مثالي مهيج بزنيد.
توجه به لذتهاي نهايي، نه دشواري مسير
براي شروع هر کار بايد اين را بپذيريد که دشواريهاي در مسير وجود دارد و تلاش لازم است. پذيرش دشواري مسير و رنج راهي که در پيش داريد شما را براي مقابله با اين دشواريها و پيشرفت آماده مي کند. عدم پذيرش اين که هر مسيري با دشواري رو بروست به ويژه در آغاز راه، شما را افسرده و ناراحت مي کند.
همين تمرينات تمرکز را در نظر بگيريد. ممکن است در ابتدا برايتان خيلي مشکل باشد ولي به تدريج که جلوتر مي رويد، تمرينات، ساده تر و قابل قبول تر مي شود. براي ميل پيدا کردن به انجام هر کار، بايد به لذتهاي پايان کار توجه کنيد و به هيچ عنوان به دشواريهاي مسير فکر نکنيد.
اگر بايد روزي بيست صفحه مطالعه کنيد، فکر خود را به رنج روزي بيست صفحه مطالعه متمرکز نکنيد. بلکه به لذتهاي نهايي که نصيبتان مي شود توجه کنيد. آنچه شما را به تلاش پيگير و مستمر وا مي دارد، ميل به جذب لذتهاست. کساني از کوه بالا مي روند و قله را فتح مي کنند که لذت رسيدن به قله را در ذهن مي پرورانند. اين افراد در طول مسير هرگز به دشواري راه نمي انديشند بلکه خود را در آن بالا مجسم مي کنند و به اين فکر مي کنند که از آن بالا همه چيز زيباست. همين شوق ذهني باعث مي شود که آنها به راحتي، دشواري مسير را بپذيرند و پيش بروند. حال آنکه اگر آنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواري مسير مي کردند و مدام به اين فکر مي کردند که چقدر تا پايان راه باقي است، اين رنج که در ذهنشان مجسم مي شد، به سرعت آنها را خسته مي ساخت.
همين که فکر خود را بر اين متمرکز کنيد که در پايان امتحانات چه نمرات درخشاني مي گيريد و به لذت شکوه آن لحظه فکر کنيد، اين قدرت را پيدا مي کنيد که سختيهايي را که از ساعتها مطالعه و درس خواندن متحمل مي شويد، به راحتي پشت سر بگذاريد.
مدام در ذهن خود موفقيتهاي نهايي را مجسم کنيد. همچون ورزشکاري که به شوق لذتِ داشتن بدني ورزيده و جسمي آماده در پايان کار، رنج زود بيدار شدن و سختي تمرينات را متحمل مي شود. يادتان باشد هميشه اين توجه به لذتهاست که تمرکز و علاقه ايجاد مي کند.
همين جا لازم است که به برنامه ريزي غلط و پيگيري نادرست برنامه هاي درسي اشاره کنيم. برنامه هايي که براي يک روز حجم زيادي از مطالب را در بر مي گيرد، عملاً به خاطر همين حجم زياد، تنفر ايجاد مي کند. عده اي، وقتي برنامه ريزي مي کنند که مثلاً از فلان کتاب، روزي يک صفحه مطالعه کنند، به جاي آن که برنامه همان روز را اجرا کنند، مدام کتاب را ورق مي زنند که چه راه زيادي باقي مانده است و همين توجه به دشواري مسير طولاني بودن راه، شوق و علاقه و تمرکز را در آنها از بين مي برد. از اجراي برنامه هاي روزانه فقط برنامه همان روز را انجام دهيد و مطلقاً به اين که “چند صفحه مانده” فکر نکنيد. اشتباه بيشتر داوطلبان کنکور که بايد تمام کتابهاي چهار سال دبيرستان را بخوانند اين است که پس از مدتي در ذهن خود به طولاني بودن راه فکر مي کنند. بايد هميشه به خاطر داشته باشيد که هر روز فقط برنامه همان روز را اجرا کنيد.