شب آرامی بود/ می روم در ایوان، تا بپرسم از خود/ زندگی یعنی چه؟/ … مادرم سینی چایی در دست/ گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من/ خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا/ لب پاشویه نشست/ پدرم دفتر ش... ادامه نوشته
از 1389 تا به امروز ♥ تقدیم با احترام پاپولی ♥