مرگ هر بوته ی سبز…مرگ ما انسان هاست
جنگل های شمال به صورت نوار باریکی در شمال کشورقرار گرفته است . این مناطق با عرض حداکثر 70 کیلومتر در قائم شهر و حداقل 13 کیلومتر در رامسر و به طول 800 کیلومتر در سه استان گیلان ، مازندران و گلستان گسترده است . از این جنگل ها که جزء جنگل های هیرکانی می باشند به عنوان تنها اکوسیستم بازمانده از دوران سوم زمین شناسی و از نادرترین آثار تاریخ طبیعی جهان یاد می شود به طوری که در مطالعات مهندس داریوش خانلری می خوانیم : “در دوران چهارم زمین شناسی عمده درختان پهن برگ جهان در زیر یخچالهای طبیعی دفن شدند ولی یخچالها در دامنه شمال البرز پس روی داشته و تنها در دره های عمیق نفوذ کرده و موجب پیدایش سوزنی برگان مانند سرخدار ، ارس ، زربین ، ممرز و … شده اند جالب آنکه پهن برگان در جای خود زنده باقی ماندند .” این مناطق از جنبه های مختلف حائز اهمیت بوده که از آن میان می توان به موارد زیر اشاره نمود :
-زیستگاه گونه های رلیک*، اندمیک ** و نیمه اندمیک هستند.
– کمربند حفاظتی طبیعی برای شهرها و آبادی های شمال می باشند
– حافظ آب و خاک درمقابل تهدید های طبیعی بوده و عامل مؤثر در مقابل فرسایش ، سیل ، زمین لغزش ، بی آبی ، خشکسالی و … می باشند
– در تعدیل آب و هوای منطقه نقش بسزایی دارند و یک منبع بزرگ تولید اکسیژن محسوب می شوند
– تولید چوب نیز از ویژگی های انکار ناپذیر این جنگل هاست .
و دهها فایده دیگر که از هریک می توان به عنوان یک عامل بسیار مهم در حیات ساکنین منطقه نام برد .
به راستی تاکنون چند بار جنگل های شمال را به چشم یک موجود زنده با حیاتی بسیار کهن و منحصر به فرد دیده ایم ؟ چند بار از اهمیت آن به عنوان ذخیره ژنی نام برده ایم؟تا چه اندازه از اهمیت حضور بعضی از گونه ها در این مناطق آگاهیم ؟ با اندکی تأمل جز جواب هیچ جوابی دیگر به ذهنمان خطور نمی کند شاید هم اصلاً این مسائل را جزء مسائل با اهمیت ندانیم .
آنچه که متأسفانه در واقعیت دیده می شود این است که ارزش جنگل در نزد ما بایک زمین بایر یکسان تلقی می شود که اگر این طور نبود بخش های عظیمی از آن قربابی طرح ها و پروژه های بزرگی چون احداث بزرگراهها ، اکتشاف و بهره برداری از معادن ، گذراندن لوله های گاز و نفت و … ایجاد خطوط فشار قوی برق و هزار و یک طرح توسعه ای دیگر که پیامدی جز ویرانی جنگل ها ، تغییر شرایط زیستی منطقه و… نخواهد داشت نمی شد .جنگل ها در جهان به عنوان عامل حفاظتی باغات و مزارع کشاورزی محسوب می شوند به طوری که اگر 25 در صد از مساحت هر کشور را جنگل تشکیل دهد توسعه کشاورزی در آن تهدید ناپذیر است ولی با تغییر کاربری جنگل ها آنها را به زمین های کشاورزی تبدیل می کنیم تا بهره بیشتری ببریم و از یاد می بریم که آنچه زمین های کشاورزی را در برابر سیل ، زمین لغزش و … حفظ می کند همین جنگل هاست . از طرفی افرادی که جنگل زندگی شان را تأمین می کند در نبود آموزش کافی و عدم برنامه ریزی مناسب برای تأمین معیشت خود ، به تخریب جنگل می پردازند . از يك سو باقطع گونه های درختی برای نفوذ آفتاب بیشتر به سطح جنگل و رشد علوفه براي تأمين غذاي مورد نياز دام و چراي بيش از حددام و از سویی دیگر با استفاده از چوب درختان و درختچه ها به عنوان سوخت عاملی دیگر برای نابودی جنگل ها محسوب می شوند .ورای تمام موارد یاد شده برداشت بیش از حد چوب از عرصه های جنگلی توانی برای احیای طبیعی جنگل نمی گذارد بر اساس آمار سازمان جنگل ها روزانه 40 هکتار از مساحت جنگل های شمال جنگل زدایی می شود که عمده آن حاصل تغییر کاربری است . آمار وحشتناک فوق می تواند به سادگی گویای این باشد که تا پایان زندگی جنگل های شمال چیزی باقی نمانده است
آنچه نصيبمان از اين همه بي اعتنايي به حيات جنگل ها مي شود پيامدهايي چون بروز سيل ، حركت هاي توده اي شامل زمين لغزش ، جريان هاي گلي و… ، انهدام گونه ها و جوامع جنگلي ، رشد گونه هاي مهاجم و در نهايت نابودي يگانه جنگل هاي مرطوب هيركاني و بر هم خوردن شرايط زيستي ‘، گياهي ، جانوري و انساني خواهد بود .
ما آموخته ايم فقط براي چيزي كه امروز براي رسيدن به رفاه آني خود به آن محتاجيم ارزش قائل باشيم نه آنچه كه حيات آينده مان به آن وابسته است تا جايي براي جنگل ارزش قائليم كه بتوانيم از چوب درختانش بهره اقتصادي ببريم وگرنه آن را طعمه ديگر فعاليت هاي اقتصادي خويش خواهيم نمود در حالي كه بي ارزش ترين گونه به لحاظ اقتصادي مي تواند نقشي مهم و انكار ناپذير در زيست بوم منطقه ايفاكند به طوري كه هيچ گونه درختي در علم جنگل شناسي فاقد ارزش نبوده و هريك از جنبه هاي مختلف تأمين كننده نياز زيستي اكوسيستم جنگل مي باشند تاجايي كه حذف هر طبقه تاجي به معناي كاهش تنوع جنگل و كاهش تنوع جنگل نيز عامل برهم خوردن پايداري آن است . آنچه كه ما به عنوان ملاك ارزشي مي شناسيم درآمد حاصل از جنگل است حال آنكه براي باارزش ترين چيزي كه به دست مي آوريم برنامه ريزي استفاده پايدار نداشته و به بدترين شكل ممكن بهره برداري مي كنيم .
براي نجات جنگل هاي شمال راهي جز نظارت مستمر بر ميزان بهره برداري ، حفاظت از قسمتهاي بكر اكوسيستمي ، مديريت و برنامه ريزي در جهت ارائه راهكارهاي مناسب براي زندگي جنگل نشينان نيست .
جنگل ها بزرگترين ذخاير ملي هستند كه اگر درست مورد بهره برداري قرار گيرند نقطه پاياني نخواهند داشت با حضور انسان زمين طعم اكوسيستمي به نام بيابان را تجربه كرد . مي توانيم با رويكردي مسئولانه تر اين سرمايه عظيم ملي را از مواجه شدن با چنين سرنوشتي حفظ كنيم و با اين كار حافظ ارزش هايي باشيم كه بزرگمرداني چون شهيد پيروي و شهيد غفاري به پاس حفظ آن ارزش ها جان خود را فدا كردند .روحشان شاد و يادشان گرامي.
——————-
به گونه های بازمانده از دوران باستانی اطلاق میشود*
بخشی از گونه های بومی با انتشار محدود که به طور انحصاری در سطح یک کشور دیده می شود**
————————————————————————————————————–
منبع: پیک زمین- نویسنده : زهرا جنسی دانشجوی کارشناسی ارشد محیط زیست .