پاپولي- احساس ناب و عميق فروغ فرخ زاد در دنياي ادبيات ايران و جهان هميشه و همه جا موج مي زند و هيچ گاه نمي توان زاييده روح فروغ را از پهنه ادبي ايران خارج ساخت. در ادامه شعري زيبا از فروغ فرخ زاد را مي خوانيد:
بر روي ما نگاه خدا خنده مي زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ايم
زيرا چو زاهدان سيه كار خرقه پوش
پنهان ز ديدگان خدا مي نخورده ايم
پيشاني ار ز داغ گناهي شود سيا
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ريا
نام خدا نبردن از آن به كه زير لب
بهر فريب خلق بگوئي خدا خدا
ما را چه غم كه شيخ شبي در ميان جمع
بر رويمان ببست به شادي در بهشت
بقيه شعر در ادامه مطلب
او مي گشايد … كه به لطف و صفاي خويش
گوئي كه خاك طينت ما را ز غم سرشت
توفان طعنه، خنده ي ما را ز لب نشست
كوهيم و در ميانه ي دريا نشسته ايم
چون سينه جاي گوهر يكتاي راستيست
زين رو بموج حادثه تنها نشسته ايم
مائيم … ما كه طعنه زاهد شنيده ايم
مائيم … ما كه جامه تقوي دريده ايم
زيرا درون جامه بجز پيكر فريب
زين هاديان راه حقيقت، نديده ايم!
آن آتشي كه در دل ما شعله مي كشيد
گر در ميان دامن شيخ اوفتاده بود
ديگر بما كه سوخته ايم از شرار عشق
نام گناهكاره رسوا! نداده بود
بگذار تا به طعنه بگويند مردمان
در گوش هم حكايت عشق مدام! ما
ارسالي: محمدرضا پورتحويلداري