خراسان: زن جوان با لبخندي مرموز و نگاه شيطانياش دلم را لرزاند و عشق پيري و معرکه گيري برايم دردسر بزرگي درست کرد و آبرويم را به باد داد.
اولين باري که او را ديدم براي خريد به مغازه ام آمده بود و مي گفت از شوهرش جدا شده است و در اين شهر بزرگ، کس و کاري ندارد.
پيرمرد ۶۸ ساله در دايره اجتماعي کلانتري آبکوه مشهد افزود: من که بازنشسته يکي از ادارات هستم و چهار سال قبل همسرم را از دست دادهام، شيفته اين زن ۲۴ ساله شدم. او هر روز به مغازه ام مي آمد و پس از گذشت يک هفته خودش باب گفت وگو را باز کرد و پيشنهاد داد با هم ازدواج کنيم. با خوشحالي پذيرفتم، ولي مهناز خيلي سخت گيري مي کرد و مي گفت هر که را طاووس خواهد جور هندوستان کشد!
او انتظار داشت چون از شوهر قبلي اش خيري نديده، من برايش سنگ تمام بگذارم. افسوس که خام حرف هاي تحريک کننده اين زن جوان و هوس هاي خودم شدم و با عجله اي که براي ازدواج داشتم براي مقدمات عروسي دست به کار شدم. من همراه مهناز به بانک رفتم و مبلغ ۵ ميليون تومان پس اندازم را که براي روز مبادا نگه داشته بودم، از حساب بانکي ام برداشت کردم و سپس به طلافروشي رفتيم. مهناز ۲ ميليون تومان طلا خريد و ما آن روز براي صرف ناهار به يک رستوران رفتيم. او با يکي از دوستانش هماهنگ کرد تا به خانه ام بيايند و ببينند چه وسايلي کم و کسر داريم.
ساعت حدود دو و نيم بعدازظهر بود که مهناز و دوستش به خانه ام آمدند و گفت: همه وسايل خوب است و چيزي کم و کسر نداريد.ما قرار گذاشتيم فردا به محضر برويم و به طور رسمي عقد کنيم، اما وقتي اين دو زن جوان رفتند متوجه شدم کلاه بزرگي سرم رفته است، چون آن ها با سوءاستفاده از غفلت من، مبلغ ۳ ميليون تومان وجه نقد را نيز از داخل جيب هاي کت و شلوارم سرقت کرده بودند.
متاسفانه تنها آدرسي که از مهناز دارم يک شماره تلفن اعتباري است که در آخرين تماس تلفني گفت اگر يک بار ديگر مزاحمش بشوم شوهرش به حسابم خواهد رسيد.
پيرمرد ۶۸ ساله در پايان گفت: قبلا حکايتي را شنيده بودم که فردي پس از سال ها عبادت، اسير شيطان و هواي نفس شد و ايمانش را از دست داد اما فکر نمي کردم خودم به اين بدبختي بيفتم. حالا نمي دانم اگر فرزندانم متوجه اين اشتباهم بشوند، با چه رويي به آن ها بگويم پدرشان فريب خورده است