پلیس: سر ظهر بود و وقتي نگاهم به صفحه ساعت مچي ام افتاد با دستپاچگي كفش هايم را پوشيدم و از خانه بيرون آمدم.
خيلي عجله داشتم و نمي خواستم مثل جلسه قبل، دير به سر كلاس برسم براي همين هم قدم هايم را تا سر كوچه تندتر برداشتم.
كنار خيابان منتظر تاكسي ايستاده بودم كه يك خودرو سواري پيكان ترمز زد و من بدون توجه به اين كه خودرو مسافربر نيست، سوار شدم تا خودم را هر چه زودتر به دانشگاه برسانم.
چند متر جلوتر مرد قوي هيكلي نيز به عنوان مسافر سوار خودرو شد.
او در كنارم روي صندلي عقب نشست و پس از طي مسافت كوتاهي ناگهان با دستان قوي پنجه خود سرم را بين دو صندلي خودرو فرو برد.
دختر دانشجو در دايره اجتماعي كلانتري شهرك ناجاي مشهد افزود: او با صدايي كلفت و خشن گفت: اگر صدايت در بيايد همين جا خفه ات مي كنم،
در آن لحظه ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود و صداي كپ كپ قلبم را مي شنيدم.
چشمهايم را بسته بودم و گريه مي كردم. چند بار هم به جوان شيطان صفت گفتم طلاها، وجوه نقد و گوشي تلفن همراهم را بگير و رهايم كن اما بي فايده بود و او آن چنان گردنم را فشار مي داد كه نفسم بند مي آمد.
حدود نيم ساعت بعد در حالي كه از هياهوي خيابان هاي شلوغ شهر صدايي به گوش نمي رسيد خودرو توقف كرد و زماني كه سرم را بالا آوردم ديدم در دامنه كوهي هستيم.
دختر جوان اشك هايش را پاك كرد و گفت: عنكبوت سياه با نگاه وحشتناك خود به چشمانم خيره شده بود و من داشتم از ترس سكته مي كردم.
او با توسل به زور و تهديد مرا در برابر چشمان راننده پيكان مورد آزار و اذيت قرار داد و …!
لحظاتي بعد جوان حيوان صفت با صدايي خشن گفت: تو هم مثل دختران ديگري كه طعمه من بوده اند بهتر است خفه بشوي و صدايت در نيايد در غير اين صورت بلايي به سرت مي آورم كه مرغ هاي آسمان به حالت گريه كنند!
او با كمك جواني كه آزاري به من نرساند و فقط خودرو شخصي اش در كرايه عنكبوت سياه بود مرا به شهر رساندند و در نزديكي ميدان نمايشگاه از خودرو پياده كردند و به سرعت متواري شدند.
با اشك و گريه خودم را به خانه رساندم و براي اعلام شكايت از اين فرد جنايت كار اقدام كرده ام.
درخور يادآوري است در پي اعلام شكايت دختر جوان، متهمان اين پرونده دستگير و به مراجع قضايي معرفي شده اند تا به سزاي اعمال ننگين خود برسند.
تابناک