خراسان: سردرگمي در اينترنت بالاخره کار دستم داد و پرسه زني در اين فضاي مجازي باعث شد تا با پسري جوان به نام بهرام آشنا شوم. او ادعا مي کرد که پدر و مادرش را در کودکي از دست داده است و با اقوام و آشنايانش نيز رابطه خوبي ندارد.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري امام رضا(ع) مشهد افزود: ارتباط اينترنتي ما خيلي زود به ملاقات در يکي از پارک هاي مشهد انجاميد و وقتي براي اولين بار او را ديدم با چرب زباني و خواندن چند بيت شعر مرا شيفته و دلباخته خودش کرد. رابطه عاطفي من و بهرام روز به روز بيشتر شد تا اين که او تک و تنها به خواستگاري ام آمد و خانواده ام که نمي دانستند ما با هم ارتباط داريم و از نحوه خواستگاري او شاکي شده بودند، گفتند تا زماني که يکي از اقوام بزرگ تر را همراه خودت نياوري، امکان ندارد در مورد آينده و ازدواج شما صحبت کنيم.
مدتي گذشت و من حتي با پافشاري و اصرار عجولانه نتوانستم خانواده ام را براي رسيدن به خواسته ام راضي کنم. از طرفي بهرام با حرف هاي احساسي و هيجاني اش مرا خام کرده بود.
زن جوان گفت: من که مي دانستم پدر و مادرم به هيچ قيمتي حاضر نمي شوند با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم، موضوع را به بهرام گفتم و او نقشه فرار از خانه را طراحي کرد. ما با هم چند روزي به يکي از شهرهاي شمالي کشور رفتيم و سپس برگشتيم. به اين ترتيب بود که خانواده ام به ناچار با ازدواج مان موافقت کردند.اما از همان روز به بعد ديگر پدرم به صورتم نگاه نکرده است و مادرم مي گويد براي تو که با هزار اميد و آرزو به دانشگاه رفته بودي برنامه ها و آرزوهاي زيادي داشتيم اما لگد به بخت خودت زدي و…!
چند ماه از نامزدي ما گذشت و در اين مدت متوجه شدم بهرام طلبکاراني دارد. من طلاهايم را بدون اطلاع والدينم به او دادم و حتي خودروي زير پايم را فروختم تا نامزدم قرض هايش را پرداخت کند.
بهرام مي گفت تا چهار ماه ديگر تکليف ارث و ميراث پدرش مشخص مي شود و لطف و محبتم را جبران خواهد کرد.متاسفانه روزي که پدرم پرسيد خودروي خودت را چه کار کرده اي به دروغ جواب دادم: بهرام برايم خودروي مدل بالاتري ثبت نام کرده است و چون به پيش پرداخت نياز داشتيم خودروي قراضه ام را فروختيم.
زن جوان افزود: با اين وضعيت من يک سال تحمل کردم ولي حالا حرف هاي تازه اي شنيده ام. نامزدم با شناسنامه جعلي مرا به عقد خودش درآورده است و در يکي از شهرهاي مرکزي کشور همسر و ۲ فرزند دارد. او از دست طلبکاران خود به مشهد فرار کرده است و من بيچاره طعمه او شده ام. مي خواهم طلاقم را بگيرم من از يک شوهر اينترنتي و حساب نشده توقعي بيشتر نمي توانم داشته باشم.