حجت الاسلام محمد علی زم در یادداشت جدید خود در وبلاگ خبر آنلاین می نویسد:
یک عروسک خوب، عروسکی است که بتوان با آن به راحتی بازی کرد و به اصطلاح به سیری دل با آن ور رفت. باربی را می توان برهنه و بی لباس خرید. تنوع لباس های باربی به حدی است که می توان از او از یک کارگر ساختمانی یا باغبان گرفته تا یک ملکه یا هنرپیشه ساخت و این ها همه تنها به مدد لباس های متعدد ساده و گوناگونی است که متناسب با حالات باربی و اتفاقات زندگی روزمره اش طراحی و عرضه شده است لباس های خوب فاخر و غیر قابل انعطاف دارا و سارا مانع از وررفتن بچه ها با آن هاست. دارا و سارا در شکل کنونی خود بیشتر عروسک های زینتی هستند که باید سراغشان را در ویترین و سر طاقچه خانه ها گرفت. البته اگر در طاقچه های زندگی امروزی جایی برای آن ها مانده باشد.
زم می افزاید: آناتومی و ساختمان بدنی باربی ساده و در عین حال متحرک است. اما سارا و دارا توان حرکتی پیچیده باربی را که در تمامی مفاصل (به جزء انگشتان پا) از الگوی انسانی تبعیت می کنند ندارند. تا آنجا که من می دانم حرکت انگشتان دست باربی از ابتدای دهه هشتاد میلادی شروع شد و این به دنبال فراگیر شدن رقص هایی بود که به تحرک سریع و پیچیده اعضای بدن نیاز داشت. این رقص ها که با «رقص رعد» (Flash dance) در سال ۱۹۸۲ میلادی شروع شد بلافاصله به دسته بندی جدیدتری به نام «رقص شکسته»(dance break) تبدیل شد و در نهایت به مدد حرکات محیرالعقول سیاه پوستی به نام مایکل جکسون و رقصی که به نام خود او معروف شد به اوج خود رسید. به هر تقدیر باربی همراه با محبوبیت این گونه رقص ها ساختمان بدنی خود را کامل کرد تا بتواند بازی کودکان با خود را «به روز» نگاه دارد. اگر یکی از کارکردهای عروسک و اسباب بازی را وسیله کمک آموزشی و یا ابزار توان بخشی برای کودکان بدانیم باید این وسیله در آناتومی، شکل ظاهری و حرکات خلاق از چنان کیفیتی برخوردار باشد که بتواند در صاحبان خردسال خود حس همذات پنداری ایجاد کند و این به دست نمی آید مگر به مدد انعطاف فوق العاده بدنی و حرکات فیزیکی عروسک.