امروزه با نگاهی دقیق تر به سطح پیشرفت کشورهای توسعه یافته و یا کشورهای در حال توسعه می توان به این نتیجه رسید که اکثر این کشورها رابطه ی مستقیمی با دریا دارند و توانسته اند از این فرصت به نحو احسن استفاده ببرند.
این استفاده ها را می توان در زمینه هایی چون حمل و نقل دریایی، بهره برداری از منابع و معادن عناصر مختلف موجود در دریا، صید و صیادی و صنعت شیلات، تولید اشتغال، توریسم دریایی و … دسته بندی کرد. از این رو نمی توان انتظار داشت که با توجه به این حجم عظیم سود آوری دریا، به تلاش هایی که داوطلبانه و یا به صورت رسمی در زمینه ی مبارزه با تخریب و تغییر ساختار محیط زیست دریایی در برخی از این کشورها صورت می گیرد و همگی در نهایت به دنبال برقراری آرامش محیط زیست دریایی است، جامه عمل پوشیده شود و مسئولان مرتبط به راحتی به این گونه خواسته ها تن در دهند.
اما این گونه ساخت و سازها از قبیل ایجاد بنادر تجاری و نفتی، ساخت اسکله های متعدد، پل سازی، تعریض مناطق ساحلی و پیشروی در حریم دریا، تخریب و تعرض به مناطق ساحلی و دریایی و … هر کدام به خودی خود می تواند به مصابه تیر خلاصی بر پیکره ی یک اکوسیستم دریایی باشد. اشتباهی که اکثر ما بدان دچار بودیم و هستیم و کم و بیش دامن مسئولان را نیز گرفته این است که تصور می کنیم دریا یک اکوسیستم واحد است که توان خودپالایی و برگشت به حالت ابتدایی خود را دارد. این تصور تا چند دهه قبل درست بود ولی با توجه به پیشرفت دانش بشری در این زمینه مشخص شد که مثلاً دریاچه ی بسته ی کاسپین که هیچ ارتباط مستقیمی با آب های آزاد ندارد خود متشکل از چندین هزار اکوسیستم کوچکتر وابسته و نسبی است.
مسلماً هیچ کس از توسعه و پیشرفت رویگردان نیست. مسلماً هیچ کس به آینده ای بهتر و زندگی راحت تر پشت نمی کند. ولی با توجه به رسالت نانوشته ای که بر دوش تک تک ما قرار دارد و این روزها بیشتر از پیش سنگینی می کند و آن حفظ و حراست از محیط زیست است، آیا تمام این مدینه های فاضله دلیل می شود که ما به میراث خدادادی خود که همان محیط زیستمان است بی احترامی کرده و کمر به تخریب آن ببندیم؟
اینجاست که مدیریت خلاق باید دست به تبیین استراتژی جدید و هوشمندانه ای بزند که دو طرف این معادله را در حالت تعادل نگه دارد. یعنی با توجه به الزام پیشرفت، فاکتور محیط زیست و احترام به آن را نه در کنار بحث بلکه به عنوان اصلی ترین شق موجود در هر گونه ساخت و ساز و تغییر و دست اندازی های بشر به طبیعت قرار دهد. این امر نیاز به فرهنگ سازی بنیادی در پایین ترین سطح یک جامعه که همان خانواده است، دارد. تصور جامعه ای را در سال های آینده کنید که تمامی افراد بالغ آن که کودکان فعلی جامعه ما هستند با توجه به آموزش ها و شفاف سازی های زیست محیطی که ما امروز وظیفه ی انتقال آن را به آن ها داریم، تک تک تصمیم های اجرایی خود را با دغدغه های ذهنی زیست محیطی خواهند گرفت. چیزی که در حال حاضر فقدان آن را در بین مسئولان شاهد هستیم.
دغدغه ی این بار ما ساخت ساز وسیعی است که در منطقه ی آزاد کاسپین در حال شکل گیری و رشد است. ساخت و سازی که تاسیس 20 اسکله را در دستور کار دارد. در محیط های دریایی موجودات به چندین دسته از جمله قرار گیری در زنجیره ی غذایی یا از لحاظ رده بندی از روی شاخص های مورفولوژیک تقسیم می شوند. موجودات بزرگ تر از جمله اکثر ماهی ها که ما بیشتر با آن ها سر و کار داریم جزء آخرین حلقه های زنجیره ی غذایی محسوب می شوند. اما موجودات کوچکتری هستند که اکثراً از دید ما پنهان بوده و بسیار حساس به کوچکترین تغییرات زیست محیطی می باشند. به طور کلی مناطق ساحلی در بین انواع اکوسیستم های دریایی از پر تنوع ترین مناطق دریایی به حساب می آیند. از این رو انتظار داریم که حضور موجودات دریایی در این مناطق بیشتر باشد که چنین نیز است. حال با ساخت و ساز در این مناطق به واقع دست به قتل عام و القای مهاجرت اجباری این گونه آبزیان می زنیم که در نهایت این اقدامات هرچقدر هم که توجیه اقتصادی داشته باشد باز گریبان خود ما را خواهد گرفت. هرچند محیط زیست یک سیستم پویا است و بر اساس اصل لوشاتولیه سعی در تعدیل تغییر وارد شده به خود دارد. پس می توان انتظار داشت پس از چند سال از تاسیس چنین اسکله هایی دوباره شاهد حضور موجودات کف زی کوچک و بزرگ در این مناطق باشیم. اما همه چیز به این خوبی پیش نخواهد رفت. پس از طی این مدت، با توجه به مسیر حرکت و قدرت آن در انتقال رسوبات در مسیر جریان شاهد آن خواهیم بود که در محل قرار گیری اسکله ها رسوباتی و مواد معلق در دریا با برخورد به این اسکله ها در محل ته نشین شده و برای خلاصی از این معضل یاد هزینه های گزافی را متحمل شد و دست به لایروبی بستر که یکی از مخرب ترین عوامل برای محیط زیست است، زد.
لایروبی که در مناطق بندری و اسکله افاق می افتد با آن چه اغلب ما در رودخانه های شهرمان می بینیم خیلی فرق می کند. در این روش مته ای بزرگ به قطر 2 الی 3 متر اقدام به شخم زدن و مکش بستر می کند تا از عمق رسوبات بکاهد و به عمق آب بیافزاید. این حالت مثل آن است که ناگهان وسیله ای جهنمی یک شهر را با تمام سکنه ی آن ببلعد. اما مشکل بعدی انتقال این رسوبات جمع آوری شده به جای دیگری است که این خود نیز باعث تخریب محیطی دیگر خواند شد. مثال بارز این امر را در بندر خرمشهر و در رودخانه ی بزرگ کارون شاهد هستیم که به واقع طبیعت مسئولان را گرفتار یک دور و تسلسل بی پایانی کرده. از این گونه مثال ها بسیار زیاد اتفاق می افتد و همگی با آن ها آشنا هستیم.
به هر حال تک تک ما با رفتارهایی که تاکنون با طبیعت انجام داده ایم بدهکاری عظیمی به آن داریم که به زودی زمان این تسویه حساب فرا خواهد رسید.
منبع: پیک زمین(نشریه داخلی جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان)-شماره 55- نویسنده: ایلیا اعتمادی دیلمی-کارشناس ارشد بوم شناسی دریا