چرا خود را به ارزانی
حراج و بی بها کردید
چرا خود را به آسانی
ز بارانها جدا کردید
چرا خود را ز خود ، اینگونه بی رحمانه و بی بار
سوا کردید
تمام حرف من با سایه ها این است
برای اینکه خوش باشید و لبخندی به لب باشد
نباید دست بر دامان عصیان شد
نباید قاتل نمناکی ذرات باران شد
نباید از برای گرمی و مستی
ز خود خواهی برای دیگران چون آتشی بی رحم و سوزان شد
تمام حرف من این است
که هیهات بر شما ای سایه های مست و سرگردان
که خود را ، ذره های روشن احساس خود را ، اصل خود را
داده اید از کف برای لحظه ای شادی
و افسوس از کسانی که گرفتی راحت و آسان
تمام لحظه هاشان را به یک بازی
شماها که دم از مردی زدید هیهات
که نام و عصمت مردانگی را داده اید، ای سایه ها بر باد
تمام حرف من این است
شماها میزنید فریاد
که ما اینیم و ما آنیم
و پرچم دار عشقی پاک ، غم انگیز و پریشانیم
شما را بر خدا ، دیگر بس این رنگ و بس این نیرنگ
شما امروز با لیلا و فردا دست در لیلی
شماها دست در فرهاد و فردا شوق بی میلی
بس است دیگر ، بس است دیگر
بس است ای سایه های پست بازیگر
تمام حرف من این است
تمام حرف من این است …/// صفر قاسمی نژاد