اينکه شما روشهاي کاربردي اين کتاب را چند روزي تمرين کنيد و بعد رهايش کنيد نتيجه همان مي شود که اکنون به آن گرفتاريد: “عدم تمرکز حواس”. تمرينات را با صبر و حوصله و متانت کافي انجام دهيد. شتاب زده عمل نکنيد و منظم و آرام به پيش برويد. “لرد بايرون” مي گويد: براي پيشرفت و پيروزي سه چيز لازم است: اول پشتکار، دوم پشتکار و سوم پشتکار. اين کتاب را بخوانيد اگر: مصمم هستيد و اراده راسخ کرده ايد تمرکزتان بهتر شود. تمرينها را انجام مي دهيد و به پيشرفت خود يقين داريد. فصل اول واقعيتها در: تمرکز حواس تمرکز چيست؟ مهمترين علت عدم دستيابي به يک تمرکز فکر عالي، تعاريف نادرستي است که در ذهن شما براي تمرکز حواس وجود دارد. بيشتر شما تمرکز را فکر کردن به يک موضوع ويژه به صورت مطلق و کامل و صد درصد مي دانيد در حالي که چنين چيزي نه تنها براي شما که براي هيچ انساني در هيچ شرايطي به هيچ عنوان ممکن نيست. شما ابداً قادر نيستيد تمام ذهن خود را به طور کامل و مطلق در اختيار يک موضوع بگذاريد و بقيه افکار را در آن زمان از ذهن خود کاملاً حذف کنيد.
زماني که يک انسان مي تواند چنين تمرکزي داشته باشد، حداکثر سه الي چهار ثانيه است. يعني تا کنون کسي نبوده که پنج ثانيه متوالي به طور مطلق، تنها و تنها به يک چيز بيانديشد.
بنابراين، منطقي نيست که شما تعريف بالا را براي تمرکز حواس قبول کنيد. چنين تعريفي، سطح توقع شما را بالا مي برد. وقتي که فکر ديگري به جز موضوع اصلي به ذهنتان راه مي يابد و يا کوچکترين عامل حواس پرتي را از محيط اطراف خود دريافت مي کنيد. احساس سرخوردگي مي کنيد و گمان مي کنيد که قدرت تمرکز نداريد. حال آنکه اين تصور فقط ناشي از برداشت اوليه نادرستي است که از تمرکز داشته ايد و همين تصور عملاً شما را در تلاش براي بهبود تمرکز ناکام مي سازد. پس، اولين و مهم ترين قدم را در راه افزايش تمرکز ذهني خود برداريد: تعريف نادرستي را که از تمرکز حواس در ذهن خود داريد دگرگون کنيد.
اما تعريف درست تمرکز
حواس همان قدرمي تواند واقعي باشد که عوامل حواس پرتي واقعيت دارند.
يعني: شما بايد بپذيريد که به هر حال، هميشه عواملي حواس شما را پرت مي کنند که بعضي از آنها منشأ ذهني و دروني دارند و از انديشه خود شما ناشي مي شوند و بعضي ديگر منشأ محيطي و بيروني دارند و از محيط اطراف شما نشأت مي گيرند. عواملي مثل يادآوري خاطرات و تخيلات گوناگون و تجزيه و تحليل مسائلي خارج از چارچوب موضوع مطالعه، از عوامل حواس پرتي دروني و عواملي مانند سر و صدا، حضور مزاحم ديگران و آشفتگي مکان مطالعه از عوامل بيروني به حساب مي آيند. شايد بتوان ذهن انسان را به يک سيستم ارتباطي بسيار پيچيده تشبيه کرد. در هر لحظه هزاران پيام از محيط داخلي بدن و از محيط اطراف به آن مخابره مي شود و در عين حال هزاران پيام از اين مرکز به محيط داخلي بدن و محيط اطراف ارسال مي گردد. اگر چه بسياري از اين مبادله ها درحوزه ناخودآگاه ما صورت مي گيرد، بعضي از اين پيامها وارد حوزه آگاهي ما مي شوند و ذهن ما را از موضوع مطالعه منحرف مي کنند. گفتيم که براي دستيابي به تمرکز حواس عالي، بايد آن را درست تعريف کرد. براي تعريف درست هم ابتدا بايد حواس پرتي را به عنوان يک واقعيت انکار نشدني بپذيريم و بعد بگوييم: تمرکزحواس يعني “عوامل حواس پرتي را به حداقل رساندن”. با تمرينهايي که جلوتر شرح خواهيم داد، شما مي توانيد عوامل حواس پرتي خود را کمتر و در نتيجه تمرکز حواس خود را بيشتر کنيد. تمرکز حواس نسبي است.
در تعريفي که براي تمرکز حواس ارائه داديم نسبي بودن تمرکز، کاملاً نشان داده شده است. گفتيم که تمرکز هر شخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتي او افزايش مي يابد و بنا به تغييرات موقعيت ذهني و محيطي او تغيير مي کند. در نتيجه شما هيچ گاه از يک ميزان مشخص و ثابت تمرکز برخوردار نيستند. به محض آنکه محيط شما عوض شود و يا شرايط ذهني شما تغيير کند، ميزان تمرکز شما بر يک مطلب تغيير مي کند. همچنين تمرکز حواس افراد مختلف نسبت به يکديگر، کاملاً فرق مي کند. بنابراين شما هرگز نبايد خود را فرد حواس پرت و فاقد تمرکزي بدانيد يا معرفي کنيد، چرا که چنين چيزي حقيقت ندارد. درست تر آن است که بگوييد در اين لحظه، با ذهنيت کنوني و در محيط فعلي عوامل حواس پرتي من بيشتر و ميزان تمرکزم کمتر است.
گفتن “من کاملاً آدم حواس پرتي هستم” و عباراتي از اين دست، کاملاً نادرست است. اين قضاوت شما درباره تمرکز حواستان به هيچ وجه منصفانه نيست چرا که خود شما بارها و بارها در شرايط متفاوت تمرکزهاي عالي گوناگوني را تجربه کرده ايد. هميشه به خاطر داشته باشيد که به هنگام قضاوت در مورد خودتان يا ديگران، واقع بين بودن با بدبين بودن خيلي فرق مي کند. کسي که واقع بين است همه جنبه ها چه خوب و چه بد را در نظر مي گيرد؛ به سرعت داوري نمي کند. جزئيات را مي بيند و کلي گويي نمي کند. پس: در مورد تمرکز حواس خود واقع بينانه قضاوت کنيد و واقع بينانه حرف بزنيد يعني هميشه توجه کنيد که: تمرکز حواس نسبي است.
تمرکز حواس اکتسابي است. بسياري از شما در مواردي که نمي توانيد تمرکز حواس عالي داشته باشيد، مي گوييد: “من ذاتاً آدم حواس پرتي هستم”. همين ذهنيت نادرست باعث مي شود که نتوانيد از چنين تمرکزي برخوردار گرديد.
تمرکز حواس به هيچ وجه ذاتي نيست. ما، ژن مشخصي براي تمرکز در مغز نداريم و هيچ يک از ما با تمرکز مادرزاد به دنيا نيامده ايم. اگر چه برخي از والدين، رفتار نوزاد خود را هنگامي که محکم شيشه شير را در دست گرفته، به آن نگاه مي کند و شير را مي مکد، تمرکز حواس تلقي مي کنند و مي پندارند که کودکشان از تمرکز ذاتي برخوردار است. رفتار کودک صرفاً پاسخي بازتابي به محرک که شيشه شير يا سينه مادر است، مي باشد و هيج نوع تفکري در آن صورت نمي گيرد چرا که هنوز مراکز عالي مغز، کنترل رفتار کودک را به دست نگرفته اند و بنابراين تعبير رفتار کودک به تمرکز حواس کاملاً بي اساس است. آنچه مسلم است استعداد بالقوه تمرکز حواس در همگان وجود دارد و مانند هر استعداد ديگر مي توان آن را در خود رشد داد و پروراند. شما به راحتي مي توانيد اين خصلت همگاني را در خود تربيت کنيد و به عالي ترين مراتب خويش برسانيد.
همه تواناييهاي همگاني را به عضله اي تشبيه مي کنند. قويترين و عضلاني ترين افراد را هم که در نظر بگيريد، وقتي به دنيا آمدند از عضلاتي ساده و نرم و طبيعي مانند ديگران برخوردار بودند اما تمرين و ممارست و به کار گرفتن عضلات باعث شده که آنها به مرور در رشد عضلاني خود پيشرفت کنند و به بالاترين مرتبه آن که مهارتهاي ويژه در استفاده از عضلات است، برسند.
تمام استعدادهاي بالقوه انساني را مي توان به صورت بالفعل در آورد و پرورش داد و به عالي ترين درجه خود رساند. مثلاً يک بند باز ماهر را در نظر بگيريد. او هم وقتي متولد شد مانند همه کودکان طبيعي ديگر، توانايي حفظ تعادل را به دست نياورده بود. مدتها طول کشيد تا او بتواند بنشيند و در وضعيت نشسته تعادل به دست آورد، بايستد و در وضعيت ايستاده تعادل به دست بياورد. راه برود و در حال راه رفتن تعادل خود را حفظ کند، درست مانند همه کودکان طبيعي ديگر. اما او با تمرينات مداوم و مکرر، استعداد حفظ تعادل خود را آن قدر پرورش داد که به يک مهارت تبديل کرد. حالا او آن قدر توانايي حفظ تعادل دارد که مي تواند به راحتي روي يک بند حرکات پيچيده انجام دهد و تعادل خود را حفظ کند و ما را به وجد بياورد.
حافظه و تمرکزهم دو استعداد همگاني هستند که مي توانند پرورش پيدا کنند و به مهارت هاي ويژه تبديل شوند. کساني که قادرند ضرب و تقسيم اعداد چند رقمي را در کوتاهترين زمان ممکن انجام دهند، کساني که مي توانند با يک بار ديدن، شنيدن، حس کردن يا خواندن، آنچه را که آموخته اند، تا زنده اند به خاطر داشته باشند و همه کساني که ما آنها را استثنائي و عجيب و غريب مي دانيم، افرادي کاملاً معمولي هستند که يک يا چند استعداد طبيعي و همگاني خود را تا اين سطح پرورش داده اند. امروز حتي خلاقيت، که حدود صد سال پيش يک استعداد کاملاً ذاتي تصور مي شد، يک استعداد کاملاً پرورش يافته محسوب مي شود.
دکتر “اسبورن” در کتاب “پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت” بر اين موضوع بسيار تأکيد مي کند و تمرينات زيادي را براي پرورش اين استعداد بالقوه به خوانندگان کتاب خود مي آموزند.
علت رشد روز افزون مؤسسه هاي پرورش نيروهاي ذهني در دنيا همين قابليت پرورش يافتن نيروهاي ذهني و اکتسابي بودن آنهاست. پس کاملاً ايمان بياوريد و باور کنيد که به راحتي قادريد استعداد خدادادي تمرکز فکر را در خودتان پرورش دهيد و نسبت به وضعيت کنوني، آن را بهبود بخشيد. حتي اگر امروز فکر مي کنيد که سن شما بيشتر شده و يا در زندگي خود مشکلات جسمي، عاطفي و محيطي فراوان داريد، باز هم مطمئن باشيد که مي توانيد از قدرت تمرکز عالي برخوردار شويد به شرط آنکه روش به کارگيري صحيح اين استعداد بالقوه را فرا گيريد. به خاطر داشته باشيد که اگر از يک کليد مدتي استفاده نکنيد، زنگ مي زند ولي تا هنگامي که کليد در قفلِِِ ِ در مي چرخد و به کار گرفته مي شود، هر روز براقتر و درخشانتر مي شود.
تمام استعدادهاي ما مصداق اين کليد را دارند. بايد آنها را به کار اندازيم تا به استعداد هاي درخشان تبديل شوند؛ در غير اين صورت به مرور زنگ خواهند زد.