دوران کنونی را زمان دگرگونی بزرگ یا دوران انتقالی می خوانند ..دورانی که در آن دشواری های بسیار پیچیده به طور پیوسته بر دادوستد و مدیریت تاخت می کند.
تردیدی نیست که مدیریت امور بازرگانی کار پیچیده ای است. صرف نظر از هرچند سالی که شخص در این کار گذرانده باشد ,همواره راه برای آموختن بیشتر باز است.
با این همه میتوان گفت که مدیریت کاری کاملا ساده است .اگر بپذیریم که علت وجودی بازرگانی ضرورت آن برای جامعه است – زیرا بازرگانی پاسخی است به نیازهای مردم – آن گاه دستور پایه ای مدیریت خود به خود آشکار می شود؛
بیاموزید که مردم چه میخواهند و بر پایه ی آن رفتار کنید
کتاب نه برای لقمه ای نان :آداب دادو ستد و اخلاق مدیریت که براساس آزموده های تجربی ماتسوشیتا بوده است را بیان میکند البته از زبان خود وی.
این کتاب شامل دو بخش اساسی است که یک بخش آن میپردازد به اینکه چگونه میتوان کارمندان را که پر ارزش ترین دارایی یک شرکت هستند را آموزش داد و از آنها بهترین استفاده را برد
و بخش دوم مربوط به امور تصمیم گیری در مدیریت میشود .
خلاصه و نکات کتاب نه برای لقمه ای نان
کتاب نه برای لقمهای نان یکی از الهامبخشترین و آموزندهترین کتابهایی است که در زمینه فلسفه موفقیت نوشته شده است. نویسنده این کتاب کونوسوکه ماتسوشیتا یکی از معروفترین و نامدارترین مدیران و رهبران ژاپنی است که اگر بخواهیم خیلی ساده او را معرفی کنیم باید بگوییم که او بنیانگذار مجموعه پاناسونیک است و توانست این مجموعه را از یک کارگاه کوچک تولید لامپ دوچرخه به یک مجموعه معتبر و بینالمللی الکتریکی و صنعتی تبدیل کند.
در کتاب نه برای لقمهای نان تلاش و تمرکز نویسنده روی این مسئله است که فلسفه رهبری چیست. او در این کتاب موفقیت به هر قیمتی را به چالش میکشد و از مخاطب خود میخواهد که نگاهی نو به مسائل مختلف داشته باشد. اگر قرار باشد که این کتاب را در یک جمله توصیف کنیم باید بگوییم که این کتاب، آداب بازرگانی و اخلاق مدیریت را برای ما توصیف و تشریح میکند.
آشنایی با کونوسوکه ماتسوشیتا نویسنده کتاب نه برای لقمهای نان
کونوسوکه ماتسوشیتا یا «Konosuke Matsushita» در 27 نوامبر سال 1894 در حومه واکایاما به دنیا آمد. پدر و مادر وی از نظر مالی حرف زیادی برای گفتن نداشتند ولی او توانست با تلاش و کوشش یک وضعیت مالی عالی برای خود رقم بزند و به یکی از ثروتمندترین افراد ژاپن تبدیل شود.
او در سال 1918 و زمانی که تنها 24 سال داشت، شرکت صنایع الکترونیکی ماتسوشیتا را راه اندازی کرد. جالب است که او تحصیلات زیادی هم نداشت و در همان اوایل دوران تحصیل تصمیم گرفت درس و مشق را رها کند و وارد بازار شود. او در ابتدا وارد یک کارگاه دوچرخهسازی شد و کار خود رابا کارکردن در آن کارگاه آغاز کرد.
سپس او شرکت خود را تاسیس کرد و چند سال بعد نام برند خود را به پاناسونیک تغییر داد. پاناسونیک ابتدا فقط لامپ دوچرخه تولید می کرد ولی با گذشت زمان، به مرور به یکی از بزرگترین شرکتهای الکتریکی جهان تبدیل شد که در زمان خود بهترین برند الکتریکی در جهان بود.
از ماتسوشیتا به عنوان یکی از بهترین و نجاتبخشترین تاجران و بازرگانان ژاپن یاد میشود. وی در نهایت در 94 سالگی و در سال 1989 چشم از جهان فرو بست ولی پیش از مرگ کتابها و مقالات زیادی از خود به جای گذاشت که حاصل تجربیات او در زمینه کسب و کار بود. یکی از این کتابها، نه برای لقمهای نان یا « Not for Bread Alone » نام دارد که در ادامه این مقاله درسهایی که می توان از این کتاب گرفت را با هم مرور خواهیم کرد.
درسهایی از کتاب نه برای لقمهای نان
این کتاب حاوی درسهای فراوانی است که می تواند برای هر کدام از ما بسیار آموزنده باشد. کونوسوکه ماتسوشیتا در این کتاب ابتدا منابع انسانی را مورد توجه قرار میدهد. سپس مسئله خرد گروهی را بررسی میکند و به تشریح آن میپردازد. در بخش سوم، مدیریت خلاق مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. چهارمین قسمت از این کتاب با عنوان روحیه خدمت گزاری نامیده شده است. در بخشهای بعدی هم نگاهی به مسئولیت اجتماعی، چالش و رشد، مدیر آرمانی و مدیر کارساز خواهیم داشت. در صورتی که به مفاهیم این کتاب علاقمند هستید تا پایان این مقاله با ما همراه شوید.
نگاهی به منابع انسانی در کتاب نه برای لقمهای نان
مدیر یک مجموعه باید این هنر و توانایی را داشته باشد که واقعگرایی را در کارکنان خودش پرورش دهد و تقویت کند. کارکنان باید بتوانند موقعیتهای مختلف را به درستی ارزیابی کنند و بهترین اقدام را انجام دهند. یکی از مهمترین کارهایی که یک مدیر باید انجام دهد این است که به کارمندان خودش اعتماد کند. کونوسوکه ماتسوشیتا میگوید:
زمانی که میخواهم کاری به بهترین شکل انجام شود به کارمندان خودم میگویم من نمی توانم این کار انجام دهم ولی شک ندارم که شما می توانید.
کارمندی که مورد اعتماد قرار بگیرد و بفهمد که شما به تواناییهای او باور دارید حتماً تمام تلاش خود را به کار میبندد که شما را روسفید کند. مراقب باشید که در مجموعه و کسب و کار شما فرد دارای رتبه سرپرستی و مدیریتی این نگرش که «من از شما بهتر هستم» را به کارمندان و افراد تحت مدیریت خودش القا نکند. در غیر این صورت بدانید که این کسب و کار به شدت در معرض خطر قرار دارد.
یک مدیر باید به افراد سازمان خود به چشم سرمایه نگاه کند و همیشه تواناییها و نقاط مثبت آنها را پررنگ کند و مورد توجه قرار دهد. زیرا اگر مدیر نتواند تواناییهای کارکنان خود را مد نظر قرار دهد، نمی تواند به آنها اعتماد کند و در نتیجه سازمان شکست خواهد خورد.
بحث روی خرد جمعی
مسئله آموزش یکی از مهمترین فاکتورهایی است که هر مجموعه و کسب و کار باید مد نظر قرار دهد. مدیر یک مجموعه باید به یادگیری مستمر اهمیت ویژهای بدهد. مدیر باید تعهد و پایبندی به کار را با رفتار خودش به کارکنان آموزش دهد و با آموزش مستقیم و مستمر به آنها مجموعه را به سمت جلو هدایت کند. مسئله واگذاری اختیارات هم یکی از مسائلی است که مدیر سازمان باید مد نظر قرار دهد؛ زیرا نمی تواند همه تصمیمها را خودش به تنهایی بگیرد و باید از سایر سرپرستان و مدیران هم نظرخواهی کند تا بتواند در هر زمینه بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کند.
بهترین نوع مدیریت، مدیریت مشارکتی است. مدیر یک مجموعه باید به سایر کارکنان این امکان و اختیار را بدهد تا در آینده شرت سهیم شوند و بتوانند نظر خود را مطرح کنند. مدیر باید تمهیدات لازم را فراهم کند تا تمامی اعضای مجموعه بتوانند به راحتی نظر بدهند و از ارائه نظر خودشان هیچ ترس و واهمهای نداشته باشند. یکی از نکات بسیار مهم در کسب و کار این است که مدیر نباید به کارکنان خود به دید یک بدهی نگاه کند. مدیران موفق زیادی بوده اند که طعم شکست را چشیدهاند. وقتی خوب دقیق شویم میبینیم که این افراد کارکنان خود را سرمایه نمیدیدهاند و به چشم یک بدهی به آنها نگاه می کرده اند.
بررسی مدیریت خلاق و آفریننده در کتاب نه برای لقمهای نان
کتاب نه برای لقمهای نان از افراد میخواهد که بدانند همیشه می توانند بهتر از چیزی که الآن هستند باشند. امکان زیادی برای رشد و پیشرفت در زندگی و کسب و کار وجود دارد. مدیریت خلاق و آفریننده به ما یاد میدهد که باید به محصولات مجموعه خودمان دقت کنیم و ببینیم که چگونه می توانیم در آنها نوآوری به خرج بدهیم تا آنها را برای مشتریان بهتر و مفیدتر کنیم.
رفع نیازهای مشتریان به بهترین شکل ممکن یکی از کارهای بسیار مهمی است که باید انجام دهیم تا بتوانیم سازمان و مجموعه خودمان را به بالاترین بازدهی و کارایی ممکن برسانیم. یکی از شیرینترین کارهایی که یک مدیر یا بازرگان می تواند انجام دهد این است که تلاش کند در محصولات نوآوری به خرج دهد و با بکارگیری نیروی خلاقیت خود محصول را برای مشتریان دلنشینتر کند.
خلاقیت در سایه روشنبینی و دید مثبت طلوع میکند. برای این که خودتان به یک مدیر خلاق، آفریننده و توانمند تبدیل کنید باید هیچ گاه به پیروزیها و کامیابیها گذشته قانع نباشید و تلاش کنید که قلههای جدیدی را فتح و حرکت در مسیرهای جدیدی را آغاز کنید.
هیچگاه بعد از یک پیروزی در بازار تصور نکنید که همه چیز تمام شده و شما تا ابد برنده هستید. یک مدیر و بازرگان موفق همیشه با مشتریان خودش همراه و همگام است و هیچ گاه اجازه نمیدهد که کسب و کار و محصول او از نیازهای بازار عقب بماند.
روحیه خدمت گزاری
روحیه خدمت کردن به مردم یکی از بهترین و عالیترین اقداماتی است که یک مدیر یا کارمند می تواند انجام دهد. اولین رسالتی که یک مدیر یا صاحب کسب و کار بر عهده دارد و باید این رسالت را به تمامی کارمندان خودش منتقل کند این است که باید محصولی به بازار عرضه شود که بتواند به بهترین شکل ممکن نیاز مردم را برآورده کند؛ زیرا روحیه خدمتگزاری ارزشمندترین و زیباترین فرهنگی است که یک کسب و کار می تواند داشته باشد.
در صورتی که میخواهید مشتریان را برای خودتان نگه دارید اولین مسئولیت شما، خدمت پس از فروش است. مشتری باید بداند که هدف شما تنها کسب درآمد نیست بلکه شما در پی این هستید که به مردم خدمت کنید. وقتی خدمات پس از فروش به مشتری ارائه میدهید، به او اعلام میکنید که همیشه در کنارش هستید و حاضرید که با جان و دل به او خدمت کنید.
یکی از معیارهای خدمت گزاری به مردم این است که خدمات یا محصولاتی که به مردم ارائه میدهید قیمت مناسب و معقول داشته باشند. اگر قیمت و کیفیت محصولاتتان خوب باشد مطمئن باشید که خیلی زود مشتریان به سمت شما خواهند آمد و تنها چند قدم تا تسخیر بازار فاصله دارید.
یکی دیگر از معیارهای خدمت کردن به مردم این است شرکت باید شکایتها را گرامی بدارد و به آنها احترام کامل بگذارد. ممکن است مشتری شاکی، وقتی حوصله و پیگیری شما را ببیند و مشاهده کند که شما مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفتهاید به یک دوست و مشتری وفادار و دائمی تبدیل شود.
مسئولیت و وظیفه اجتماعی از دید کونوسوکه ماتسوشیتا
مردم بهترین داور و قاضی برای کسب و کار و محصول شما هستند. آنها خیلی خوب میزان مسئولیتپذیری شما را تشخیص میدهند و میفهمند که شرکت شما در برابر تأثیری که بر جامعه میگذارد چه میزان مسئولیتپذیری دارد. البته بعضی از مدیران از حالت تعادل خارج میشوند و با دیدی وسواسگونه به محصولات و مسئولیت اجتماعی خود نگاه میکنند. این رویکرد اشتباه است. شما به عنوان مدیر کسب و کار باید تمام تلاش خود را در قبال جامعه و محصولی که به جامعه ارائه میدهید بکنید. بنابراین جای هیچگونه تشویش و نگرانی نیست.
البته منظور از مسئولیت اجتماعی این نیست که از سود خودتان چشمپوشی کنید. شما در ازای خدماتی که به مشتریان خود ارائه میدهید شایسته دریافت یک سود مناسب و معقول هستید. وقتی کیفیت و کارایی محصولتان مناسب باشد شما باید یک سود قابل قبول دریافت کنید.
چالش و رشد
کتاب نه برای لقمهای نان یکی از برترین کتابهایی است که در حوزه مدیریت و رهبری نوشته شده است. این کتاب زندگی افراد موفق را به راه رفتن روی طناب بندبازی تشبیه میکند. کسی که میخواهد بندبازی کند باید تمام حواس خود را متمرکز کند تا بتواند روی بند راه برود و پایین نیفتد. حال موفقیت هم به همین شکل است. انسانی که در پی موفقیت باشد باید تمام دانش خود را متمرکز کند تا از مسیر موفقیت منحرف نشود و بتواند کسب و کار خود را در مسیری درست هدایت و رهبری کند. بسیاری از مدیران هیچ گاه خواب راحت ندارند ولی با تمام سختیها و بیخوابی کشیدنها زندگی برایشان شیرین و لذتبخش است.
چالش یکی از مواردی است که باعث میشود مدیران و رهبران ساخته شوند. کونوسوکه ماتسوشیتا جمله زیبایی در این زمینه دارد که میگوید:
در هوای خوب به فکر هوای بد باش.
این جمله به ما میگوید که در زمان راحتی و آسایش باید چنان کار و تلاش کنیم که چنانچه شرایط نامناسب و نامطلوبی در آینده به وجود آمد هیچ نگرانی و ناراحتی برایمان به وجود نیاید.
نکته دیگری که در زمینه چالش و رشد وجود دارد و باید به آن اشاره کرد این است که ما نباید از چالشها ناراحت شویم؛ زیرا همین چالشها و ناگواریها هستند که یک رهبر خوب یا یک مدیر بینظیر را میسازند. مسئله دیگری که خیلی از بازرگانان موفق و کارکشته میدانند این است که هیچ موفقیت یا شکست مطلقی وجود ندارد. اگر به هر موفقیتی نگاه کنید میبینید که رگهها و ریشههایی از شکست در آن دیده میشود و به هر شکستی هم که بنگرید متوجه میشوید که شکست، مطلق نیست و پیروزی هم در آن وجود دارد.
مفهوم مدیر آرمانی در کتاب نه برای لقمهای نان
یک مدیر آرمانی باید یک رسالت و مأموریت در وجود خودش احساس کند و بداند که نسبت به مجموعهاش و کارکنانی که در این مجموعه کار میکنند، یک وظیفه مشخص دارد. یک مدیر باید خودسازی را در تمام عمر پیش روی خودش قرار دهد و به صورت مداوم روی پیشرفت شخصی و توسعه فردی خودش کار کند.
همچنین یک مدیر دانا و توانا باید یک خصلت را در وجود خودش رشد دهد. در صورتی که این خصلت در وجود هر انسانی پرورش یابد می تواند هر مطلبی را یاد بگیرد و هر جا که دید اشتباه کرده است خودش را اصلاح کند. این صفت چیزی جز «فروتنی» نیست. کتاب نه برای لقمهای نان از تمامی مخاطبان خود میخواهد که خودشان را اشخاص فروتن بار بیاورند.
مدیر کارساز
یکی از مهمترین و اصلیترین باورهایی که ما باید در وجود خودمان پرورش دهیم این است که باور کنیم چیزی تحت عنوان شکست در زندگی وجود ندارد. انسانها در زندگی خودشان یا موفق میشوند و به هدف خود میرسند و یا اینکه مطالب زیادی را یاد میگیرند و میفهمند که چگونه باید به پیروزی برسند و موفق شوند.
این را بدانید که هیچ کسب و کاری بیخطر نیست. حتی سختترین و مشکلترین کسب و کارها هم ممکن است به مشکل بخورند. بنابراین اگر دید منفی شکست را از ذهن خودمان پاک کنیم، گامی بسیار مهم در راستای موفقیت برداشتهایم. یکی از خصوصیات مدیران کارساز که در کتاب نه برای لقمهای نان به آن اشاره شده، تصمیمگیری درست با سرعت متعادل است. به بیان سادهتر یک مدیر کارساز نه تصمیمهای خود را چنان سریع میگیرد که اشتباه کند و نه چنان کند تصمیم میگیرد که فرصتهای طلایی از بین برود.
بهترین ترجمه کتاب نه برای لقمهای نان
کتاب نه برای لقمهای نان اثر کونوسوکه ماتسوشیتا یکی از بهترین کتابهایی است که در زمینه موفقیت در مدیریت و رهبری نوشته شده است و درسهای زیاد و بسیار خوبی در دل خودش دارد. تاکنون انتشارات مختلف و مترجمان متعددی برای ترجمه این کتاب اقدام کردهاند. پیشنهاد همیار آکادمی به شما ترجمه آقای محمود متحد است که نشر کندوکاو این ترجمه را روانه بازار کرده است.
سخن پایانی
مهمترین نکته در مورد این کتاب ارزشمند آن است که حاصل تجربه واقعی یک مدیر برجسته و حرفهای است که تلخ و شیرین روزگار را چشیده و با مسائل گوناگونی روبرو بوده است. به همین دلیل پیشنهاد میکنیم حتما این کتاب ارزشمند رامطالعه کنید. برند پاناسونیک یکی از برندهای بسیار موفق و تاثیرگذار در چند دههی اخیر بودهاست و دانستن بخشی از روند موفقیت کونوسوکه ماتسوشیتا، می تواند در زندگی هر فردی تاثیرگذار باشد.
50 نکته طلایی کتاب نه برای لقمهای نان :
1) تنها زمانی که مدیر، دستانش را برای همکاری در برابر کارمندانش میگشاید،کارکنان با شوق برای رسیدن به اهدافی که پیشِ روی آنان است تلاش و همکاری میکنند.
2) مدیر یک مجموعه باید این هنر و توانایی را داشته باشد که واقعگرایی را در کارکنانخودش پرورش دهد و تقویت کند.
3) شرکتی که از مردمانی خودشناس تشکیل شده می تواند به گونهای در خورِ هر وضعی روبه رو شود و شاهد کامیابی را در آغوش خواهد کشید.
4) یکی از مهمترین کارهایی که یک مدیر باید انجام دهد این است که به کارمندان خودش اعتماد کند. کارمندی که مورد اعتماد قرار بگیرد و بفهمد که شما به تواناییهای او باور دارید حتماً تمام ت لاش خود را به کار میبندد که شما را روسفید کند.
5) زمانی که من میخواهم کاری انجام پذیرد به کارمندم میگویم”من نمی توانم این کار را انجام دهم اما میدانم شما می توانید”.
6) نگرش”من از شما بهتر هستم”هرگاه از سوی شخص برجسته و با لای سازمان آشکار شود می تواند همه ی کسب وکار او را به خطربیندازد. مراقب باشید که در مجموعه و کسب و کار شما فرد دارای رتبه سرپرستی و مدیریتی این نگرش که »من از شما بهتر هستم« را به کارمندان و افراد تحت مدیریت خودش القا نکند.
7) احساس فروتنی وافتادگی واقعی و بیریا می تواند سودهای محسوس و نامحسوس فراوانی به مدیریت با لای سازمان اعطاکند.
8) یک مدیر باید به افراد سازمان خود به چشم سرمایه نگاه کند و همیشه تواناییها و نقاط مثبت آنها را پررنگ نماید و مورد توجه قرار دهد. زیرا اگر مدیر نتواند تواناییهای کارکنان خود را مد نظر قرار دهد، نمی تواند به آنها اعتماد کند و در نتیجه سازمان شکست خواهد خورد.
9) رئیس گروه باید اهداف و آماجهای کوتاه و بلندمدتی را که کارمندان باید در پی رسیدن به آنها باشند به روشنی آشکارکند دراین صورت کارمندان باشوق برای رسیدن به اهدافی که درپیش رویشان گذاشته شده است همکاری می کنند.
10) در ورشکستگی شرکتهای بزرگ ژاپنی دوعامل مهم موثربوده است: نخست آنکه شرکت در سازگارکردن شیوه ی عملیات خود و بهره گرفتن ازثمره ی نوآوریهای فنشناسی بازمانده است وعامل دوم آن که تدبیر و سیاست مدیریت شرکت با آزمندی و بلندپروازی شخصی که مهمتر از عامل نخست میباشد آلوده شده است.
11) یک کارمند برای پیشرفت در سازمان باید دو خصلت مهم شایستگی و وفاداری را داشته باشد و شایستگی و توانایی نیز امری نسبی و پایداری هستند. مهارتی که امروز سودمند است ممکن است فردا به سبب شناخت فن تازه یا فنون تازه ی مدیریت کهنه شود. اما استعداد از این دو مهمتر است و پی بردن به استعداد هر کارمند از مسئولیت های بزرگ مدیریت است.
12) کیفیت کار یک شرکت را مردمی تعیین می کنند که در آن به کار می پردازند. آنچه دانشکدههای ما در دسترس قرار میدهند تنها مواد خام محسوب می شود. این به کارفرما بستگی دارد تا مواد را چگونه پرداخت کند و بیاراید که از درون آنها کار مندانی ممتاز پدید آورد.
13) به طور اساسی یک مدیر باید صفات مثبت و برجسته ی افراد را مورد توجه قرار دهد نه اینکه کاستی های آنها را اشکار گرداند زیرا به تنهایی در نظر گرفتن نقاط منفی یک کارمند باعث می شود تا مدیر هیچ وقت نتواند بدون دو دلی کارمند ش را به کار مسئولیت دار بگمارد.
14) همیشه توانایی کارمندانم را پیش از آنچه هست ارزیابی می کنم تا کمتر از آنچه هست. اگر شما بتوانید اعتماد کامل خود را به کارمندتان آشکار سازید آنها کوشش می کنند تا برابر چشم داشتهای شما عمل نمایند.
15) هر شرکتی جدا از دنبال کردن سود باید جهان بینی روشنی داشته باشد. اگر مدیر از این احساس برخوردار باشد آنگاه می تواند کارمندانش را از منطق وجودی و آرمانهای شرکت آگاه سازد. اگر کارمندان در یابند که برای لقمهای نان کار نمی کنند آنگاه برای دستیابی برای جهانی همگانی، سخت همکاری مینمایند.
16) یک بازرگان تا حدی همانند یک پزشک است. او باید افزون بر دانش نظری در رشته ی تخصصی خود از دانش و تجربه ی بالینی وسیعی بر خوردار باشد. به همین شیوه یک فرهیخته ی دانشگاهی بازرگانی را نمی توان بازرگان نامید مگر آنکه میزانی از آزمودههای عملی را به دست آورده باشد. آنچه اهمیت دارد این است که بازرگانان بیشتر به پزشک میمانند تا به دانشمندان و نظریه پردازان.
17) مسئله آموزش یکی از مهمترین فاکتورهایی است که هر مجموعه و کسب و کار باید مدّ نظر قرار دهد.
18) مدیر یک مجموعه باید به یادگیری مستمر اهمیت ویژهای بدهد. مدیر باید تعهد و پایبندی به کار را با رفتار خودش به کارکنان آموزش دهد و با آموزش مستقیم و مستمر به آنها مجموعه را به سمت جلو هدایت کند.
19) تعهد، پایبندی به کار و همیشه آموزش عینی مستقیم ، بسیار کارگرتر از هر گونه برنامه ی آموزش رسمی است.
20) برنامههای آموزشی نیک اندیشیده شده، همراه با مراکز مجهز، ارزش وقت و سرمایهای که برای آنها به کار برده می شود را دارند اما باید بدانیم که اینها اشیایی خنثی و غیر شخصی هستند که نمی توانند با احساس کننده همدردی نمایند یا بیندیشند. بنا بر این یک نفر باید به انسانی کردن محتوای آنها دست بزند.
21) تصمیم گیری از راه همرایی: اگرشما رئیس یک شرکت بزرگ باشید پی میبرید که نمی توانید در همه ی تصمیم های درون سازمان شرکت جویید و به ناچار باید بخشی از اختیارات را به مدیران و روسای بخشهای شرکت واگذارید. شما سیاست بنیادی واصولی رابرای آنها روشن میسازید. مدیران نیزاختیاراتی را به زیردستانشان وا میگذارند. به این شیوه همه ی اعضای شرکت درتصمیم گیری شرکت می کنند.
22) گاهی سلسله مراتب سازمانی چنان سخت می شود که یک کارمند بخت دستیابی به افراد بالاترازخود را به جز رئیس بی واسطه اش ازدست می دهد. همچنین دیوانسالاری مانع بیان آشکاراندیشههای کارمندان میشود و سرانجام رشد شرکت را متوقف میکند. از وظایف مدیراست تا فضایی را پدید آورد تا ارتباط افراد را در سراسر پیوندهای سازمانی برانگیزد و تشویق کند.
23) طبق یک دستورکلی هرکار باید به کسی واگذارشود،که شوق گرفتن آن رادارد. همچنین کار را باید به کارمند واگذارکرد اما نبایداو را به حال خود رها ساخت.
24) درمدیریت، تردستیهای زیرکانه راه ندارد. مدیرتنها زمانی نیرومند است که بر دو ستون همزاد راستگویی و جلب اعتماد تکیه داشته باشد.
25) مدیر باید بخت رویاپردازی رابرای همه ی کارمندان خود فراهم آورد. اگر مدیر در فراهم آوردن مواد اولیه ی نخستین رویا، تنگ چشمی به کار ببندد سرانجام دلبستگی و پیوند کارمند را با آینده ی شرکت از دست خواهد داد.
رویاداشتن یعنی دلبستگی و انگیزه داشتن. فردی که بتواند این ها را فراهم کند مدیری شایسته است.
26) بهترین نوع مدیریت، مدیریت مشارکتی است. مدیر یک مجموعه باید به سایر کارکنان این امکان و اختیار را بدهد تا در آینده ی شرکت سهیم شوند و بتوانند نظرات خود را مطرح کنند.
27) مدیر باید تمهیدات لازم را فراهم نماید تا تمامی اعضای مجموعه بتوانند به راحتی نظر بدهند و از ارائه نظر خودشان هیچ ترس و واهمهای نداشته باشند. او باید فضایی بیافریند که بده و بستان آزاد نظرات درمیان کارمندان رایج باشد.
28) مدیر نباید به کارکنان خود به دید یک بدهی نگاه کند. مدیران موفق زیادی بوده اند که طعم شکست را چشیده اند. وقتی خوب دقیق شویم میبینیم که این افراد، کارکنان خود را سرمایه ودارایی نمیدیده اند و به چشم یک بدهی به آنها نگاه می کرده اند.
29) مدیرخوب باید %24 از وقت خود را به پرورش توانایی های کارمندانش اختصاص دهد و به آنان راهنمایی ودلگرمی بدهد.
30) خشنودی و ازخود راضی بودن، راه پیشرفت را سد می کند. پیشرفت هنگامی ممکن است که باورداشته باشیم همواره می توانیم بهتراز آنچه هستیم باشیم.
31) به کامیابی های پیشین خود خشنود و قانع نباشید. شهرتی که درسراسرسالها بدست آمده، عاملی مهم است اما اگرلطمهای به آن وارد شود یک شبه فرو میریزد مانند ساختمانی که محکوم به فرو ریختن است. برای ساختن سالها زمان لازم است و برای ویران کردن تنها چند روز بسنده خواهد بود.
32) چیزی که خوب نیست دلبستگی سازندگان برای ساخت کالاهایی است که مصرف کنندگان را به فراخ رفتاری میکشاند. این دوره ی جانشینی را کوتاه میکند و بدتر از آن کالاهایی که زمان زیادی عمر نخواهند کرد پدید می آورد. این کمال پرستی می تواند راهی به تباهی پیدا کند.
33) مدیریت برای تضمین بقا باید همواره اززمان خود پیشی بگیرد. انسان های آینده نگر، مردمی تحلیل گر هستند و داده های گذشته وحال را برای پیش بینی آینده به کارمی گیرند ولی سیاست مداران درحالت آرمانی خود جامعه ی بهتری را در آینده درذهن تصویرمی کنند و میکوشند تاصورت ذهنی خود را در جهان واقع ازنو بیافرینند. مدیران نیز باید مانند سیاست مداران عمل کنند. آنها باید عوامل موثر در کار را بسنجند و از اوضاعی که دریک یا دو سال آینده می خواهند تقویمی منطقی فراهم آورند.
34) مدیریت خالق و آفریننده به ما یاد میدهد که باید به محصولات مجموعه خودمان دقت کنیم و ببینیم که چگونه می توانیم در آنها نوآوری به خرج بدهیم تا آنها را برای مشتریان بهتر و مفیدتر کنیم.
35) رفع نیازهای مشتریان به بهترین شکل ممکن یکی از کارهای بسیار مهمی است که باید انجام دهیم تا بتوانیم سازمان و مجموعه خودمان را به بالاترین بازدهی و کارایی ممکن برسانیم.
36) هیچگاه بعد از یک پیروزی در بازار تصور نکنید که همه چیز تمام شده و شما تا ابد برنده هستید. یک مدیر و بازرگان موفق همیشه با مشتریان خودش همراه و همگام است و هیچگاه اجازه نمیدهد که کسب و کار و محصول او از نیازهای بازار عقب بماند.
37) روحیه خدمت کردن به مردم یکی از بهترین و عالیترین اقداماتی است که یک مدیر یا کارمند می تواند انجام دهد. اولین رسالتی که یک مدیر یا صاحب کسب و کار بر عهده دارد و باید این رسالت را به تمامی کارمندان خودش منتقل کند این است که باید محصولی به بازار عرضه شود که بتواند به بهترین شکل ممکن نیاز مردم را برآورده کند؛ زیرا روحیه خدمتگزاری ارزشمندترین و زیباترین فرهنگی است که یک کسب و کار می تواند داشته باشد.
38) مشتری باید بداند که هدف شما تنها کسب درآمد نیست بلکه شما در پی این هستید که به مردم خدمت کنید. روحیه خدمت کردن به مردم ارزشمندترین و زیباترین فرهنگی است که یک کسب و کار می تواند داشته باشد.
39) وقتی خدمات پس از فروش به مشتری ارائه میدهید، به او اعلام میکنید که همیشه در کنارش هستید و حاضرید که با جان و دل به او خدمت کنید.
40) یکی از معیارهای خدمتگزاری به مردم این است که خدمات یا محصولاتی که به مردم ارائه میدهید قیمت مناسب و معقول داشته باشند. اگر قیمت و کیفیت محصولاتتان خوب باشد مطمئن باشید که خیلی زود مشتریان به سمت شما خواهند آمد و تنها چند قدم تا تسخیر بازار فاصله دارید.
41) یکی دیگر از معیارهای خدمت کردن به مردم این است شرکت باید شکایتها را گرامی بدارد و به آنها احترام کامل بگذارد. ممکن است مشتری شاکی، وقتی حوصله و پیگیری شما را ببیند و مشاهده کند که شما مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفتهاید به یک دوست و مشتری وفادار و دائمی تبدیل شود.
42) مسئولیت و وظیفه اجتماعی: مردم بهترین داور و قاضی برای کسب و کار و محصول شما هستند. آنها خیلی خوب میزان مسئولیتپذیری شما را تشخیص میدهند و میفهمند که شرکت شما در برابر تأثیری که بر جامعه میگذارد چه میزان مسئولیتپذیری دارد.
43) در هوای خوب به فکر هوای بد باش. این جمله به ما میگوید که در زمان راحتی و آسایش باید چنان کار و تلاش کنیم که چنانچه شرایط نامناسب و نامطلوبی در آینده به وجود آمد هیچ نگرانی و ناراحتی برایمان به وجود نیاید.
44) هیچ موفقیت یا شکست مطلقی وجود ندارد. اگر به هر موفقیتی نگاه کنید میبینید که رگهها و ریشههایی از شکست در آن دیده میشود و به هر شکستی هم که بنگرید متوجه میشوید که شکست، مطلق نیست و پیروزی هم در آن وجود دارد.
45) یکی از مهمترین و اصلیترین باورهایی که ما باید در وجود خودمان پرورش دهیم این است که باور کنیم چیزی تحت عنوان شکست در زندگی وجود ندارد. انسانها در زندگی خودشان یا موفق میشوند و به هدف خود میرسند و یا اینکه مطالب زیادی را یاد میگیرند و میفهمند که چگونه باید به پیروزی برسند و موفق شوند.
46) این را بدانید که هیچ کسب و کاری بیخطر نیست. حتی سختترین و مشکلترین کسب و کارها هم ممکن است به مشکل بخورند. بنابراین اگر دید منفی شکست را از ذهن خودمان پاک کنیم، گامی بسیار مهم در راستای موفقیت برداشتهایم.
47) هر زمان که در تنگنا قرار گرفتیم، بهجای تلف کردن وقت در سخن گفتن، باید بیدرنگ به یافتن راه حل بپردازیم.
48) یکی از خصوصیات مدیران کارساز، تصمیمگیری درست با سرعت متعادل است. به بیان سادهتر یک مدیر کارساز نه تصمیمهای خود را چنان سریع میگیرد که اشتباه کند و نه چنان کند تصمیم میگیرد که فرصتهای طلایی از بین برود.
49) یک مدیر باید خودسازی را در تمام عمر پیش روی خودش قرار دهد و به صورت مداوم روی پیشرفت شخصی و توسعه فردی خود کار کند.
50) با خود اندیشیدن به این که من صاحب شرکت هستم به این معنی نیست که همه آن به من تعلق دارد، هر یک از کارمندان باید خود را به عنوان یک مدیر شرکت بداند.
برای دانلود فایل WORD و PDF روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود فایل Word خلاصه و نکات کتاب نه برای لقمه ای نان
دانلود فایل PDF خلاصه و نکات کتاب نه برای لقمه ای نان
پیشنهاد:
دانلود رایگان کتاب صوتی پدر پولدار، پدر بی پول اثر رابرت کیوساکی و شارون لکتر
ترجمه دکتر محمد علی طوسی / دکتر علی اصغر صفری فرد